انسانها در زندگي اجتماعي خود ناگزيرند با يكديگر معاشرت كنند. زن و مرد نيز به دليل گرايشهاي ويژه عاطفي و غريزي موجود در نهاد انسان، نوع خاصي از روابط ميانشان حاكم است كه برقراري درست آن، تأثير بسياري در سلامت فرد و جامعه دارد...
جامعه انساني از همان آغاز شكلگيري، مجموعهاي تشكيليافته از دو جنس زن و مرد بوده است. همه انسانها با هم تعامل دارند و بدون ارتباط با يكديگر نميتوانند بسياري از نيازهايشان را برطرف سازند. ارتباط زن و مرد ـ جداي از عواملي كه موجب ارتباط همه افراد بدون در نظر داشتن جنسيت آنها است ـ عوامل و انگيزههاي ويژهاي دارد كه از عواطف و غريزههاي انساني ريشه ميگيرد و زمينهساز شكلگيري نوع خاصي از روابط ميان اين دو جنس است. نقش روابط زن و مرد در شكلگيري نهاد مهم خانواده و پيوند آن با بقاي نسل و ديگر مسائل اساسي زندگي انسان كه در بقا و سلامت فرد و اجتماع نقش حياتي دارند، حساسيت ويژهاي را درباره چگونگي تنظيم اين روابط پديد ميآورد. ازاينرو، در تمدنها و جامعههاي مختلف، هنجارهاي خاصي براي تنظيم اين روابط در نظر گرفته شده است. اسلام نيز به عنوان كاملترين راهنماي بشر در زندگي فردي و اجتماعي، آموزههاي خاصي براي تنظيم روابط زن و مرد دارد كه شناخت اين آموزهها براي هر فرد مسلمان لازم است. در اين ميان، روابط دختران و پسران حساسيتهاي ويژهاي دارد و درباره اين روابط و چگونگي آن بايد بررسيهاي دقيقتري صورت بگيرد.
در زمينه موضوع اين پژوهش، يعني روابط دختر و پسر در جامعه ايران، توجه به برخي نكتهها ضرورت اساسي دارد. فرهنگ حاكم در جامعه ايراني پيش از رژيم پهلوي، فرهنگي با هنجارهاي معين و تعريف شده بود، ولي از اواخر حكومت قاجار و به ويژه پس از حاكميت سلسله پهلوي، تلاشهاي زيادي براي تغيير فرهنگ ملي و جايگزين كردن هنجارهاي غربي به جاي سنتها و هنجارهاي مرسوم جامعه ايراني صورت پذيرفت كه اگر چه با مقاومت جامعه اسلامي ايران روبهرو شد، ولي در عمل، نوعي التقاط، ناهمگوني و بينظمي و تضاد را بر فرهنگ ايراني تحميل كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و جهتگيري جامعه و مسئولان به سمت حاكم ساختن فرهنگ اسلامي بر شئون مختلف زندگي، بسياري از هنجارهاي وارداتي و تحميل شده بر فرهنگ كشور اصلاح شد. با اين حال، هنوز آثار منفي سالها هنجارشكني در مبارزه با فرهنگ ملي به ويژه در روابط زن و مرد و دختر و پسر به چشم ميخورد كه بايد در اصلاح آنها كوشيد.
پس از انقلاب اسلامي، هرچند ديگر حكومتي كه از درون كشور اجراكننده برنامههاي استعمار غربي باشد، وجود ندارد، ولي غرب با سلطه بر مراكز فرهنگسازي در دنيا، بهرهگيري از تمامي ابزارهاي تكنولوژيك و برنامهريزي دقيق، در پي تغيير فرهنگ ملي كشورها به سود خود است. در اين ميان، محسوسترين نقطه تضاد فرهنگ اسلامي با فرهنگ غرب بهويژه فرهنگ امريكايي كه در پي سيطره كامل بر دنيا است، موضوع ارتباط زن و مرد و دختر و پسر است. البته اختلاف درباره چگونگي روابط دختر و پسر در اين دو فرهنگ، در مباني فكري عميقتري ريشه دارد، ولي به هر حال، يكي از آشكارترين نقاط تضاد فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامي و كارآمدترين حربه تهاجم فرهنگي غرب بهويژه در مورد جوانان مسلمان، همين موضوع است. اين تهاجم بيش از همه، بر جوانان ايراني، يعني نسل سوم انقلاب كه از هدفهاي عالي انقلاب آگاهي كمتري دارند، اثر گذاشته است.
امروزه، جوانان ايراني از سويي با گسترش بيسابقه ابزارهاي اطلاعرساني و تجربه فضاي فرهنگي مبتني بر تساهل و تسامح، همواره در رويارويي با مظاهر مختلف فرهنگ غربي، فرهنگ جامعه اسلامي را در تضاد با فرهنگ حاكم بر جهان ميبينند. حتي در اين ميان، گروهي از اين جوانان به فرهنگ حاكم بر جامعه با نگاه فرهنگي تحميلي و تكليفشده از سوي حكومت مينگرند كه به محدود شدن آزاديهاي جوانان ميانجامد. اين احساس محروميت، خواه واقعي باشد يا كاذب، به دور شدن اين دسته از جوانان از دين و نظام اسلامي و خانواده كمك ميكند و از سوي ديگر، جامعه به تعبيري دوران گذار از جامعه سنتي به جامعه مدرن را تجربه ميكند كه زمينهساز دگرگوني در برخي هنجارها و قالبهاي رفتاري است به ويژه اگر در مبنا و مدل توسعه كه براي جامعه تدوين ميشود، همان مباني و مدلهاي توسعه رايج در دنيا ـ كه مبتني بر نظام سرمايهداري است ـ اجرا شود و در عين حال، بر مظاهر فرهنگ اسلامي نيز تأكيد گردد. اين امر، خواه ناخواه نوعي ناهماهنگي در ارزشها و هنجارها و ناهمگوني فرهنگي را در پي دارد كه يكي از جلوههاي اين تضاد، در روابط ميان دختران و پسران ديده ميشود.
افزون بر اين، پس از انقلاب، برداشتهاي گوناگوني از آموزههاي اسلام درباره روابط زن و مرد و دختر و پسر و چگونگي آن در جامعه به وجود آمد. برخي با تكيه بر نگرشي كه در قرنهاي متمادي در جامعه ايران رواج داشت، به حضور حداقل زن در اجتماع و محدود بودن روابط زن و مرد باور دارند. گروهي ديگر، با سفارش زنان و دختران به حضور بيشتر در محيطهاي اجتماعي، آنان را به تحصيل، كار و اموري كه مستلزم ارتباط با مردان است، تشويق ميكنند و اين امر را از امتيازهاي زنان و دختران مسلمان برميشمارند. گروههايي نيز با عنوان حمايت از حقوق زنان و با روش بازسازي برخي نظريههاي علمي روانشناسان غربي، در عمل، به ترويج هنجارهاي غربي و تبليغ لزوم اختلاط دختران و پسران ميپردازند.
در كنار همه اين مسائل، بايد دانست ايران از نظر جمعيتي، دومين كشور جوان در دنياست و از نظر جمعيت افراد 15 تا 19 سال نسبت به كل جمعيت، رتبه نخست را در دنيا دارد.1 بالا رفتن سن ازدواج در ايران نيز موجب شده است انبوهي از دختران و پسران جوان و مجرد در كشور وجود داشته باشند. بسياري از اين جوانان، دختران و پسران دانشجويي هستند كه دستكم در محيط دانشگاه، مجبورند ارتباط نسبتا مستمري با جنس مخالف خود، داشته باشند. پس از پايان تحصيل نيز دختران به كار در محيطهاي بيرون خانه و حضور در اجتماع علاقه دارند كه ميزان ارتباط آنان با مردان را افزايش ميدهد.
از آنچه گفته شد، به خوبي ضرورت تبيين نظر اسلام درباره چگونگي روابط زن و مرد به ويژه روابط دختران و پسران و پاسخگويي به پرسشهاي مطرح در اين زمينه روشن ميشود. نتايج يك نظرسنجي با عنوان "مهمترين موضوع مورد علاقه دانشجويان در جلسههاي پرسش و پاسخ " كه در چند دانشگاه كشور صورت گرفت، نشان داد كه از ميان چهل موضوع كه احتمال داده ميشد مورد علاقه دانشجويان باشد، بالاترين بسامد، مربوط به موضوع ارتباط دختر و پسر بود و با موضوع دوم، فاصله بسيار چشمگيري داشت.2 اين امر، از وجود ابهامها و پرسشهاي جدي در اين مورد خبر ميدهد.
افزون بر حساسيتهاي سنتي موجود در جامعه ايران درباره روابط دختران و پسران، رواج برخي ناهنجاريها و نمودار شدن تضادهاي هنجاري در اين زمينه به ويژه در سالهاي اخير، زمينه نگراني خانوادهها، مسئولان مدرسهها و ديگر مراكز آموزشي و فرهنگي را پديد آورده است. گفتني است موضوع رابطه زن و مرد و دختر و پسر، مقولهاي فرهنگي است كه بر اساس ارزشها و هنجارهاي پذيرفته شده در جامعه تنظيم ميشود و رسانهها به ويژه صدا و سيما نيز در فرهنگسازي براي آن، نقشي انكارناپذير دارند. ازاينرو، آشنايي دستاندركاران رسانه ملي با ارزشهاي اسلامي و نيز واقعيتهاي موجود در زمينه روابط دختر و پسر، ضروري است.
پيشينه پژوهش
-------------------
درباره روابط ميان دو جنس به ويژه روابط ميان دختران و پسران جوان و الگوي مناسب در اين زمينه، روانشناسان، زيستشناسان، معلمان اخلاق و عالمان دين، هر كدام بر اساس ديدگاهي خاص، بحثهايي را مطرح كردهاند كه بسيار متفاوت و گاه متضاد است. در زمينه راهكارهاي اصلاح اينگونه روابط در جامعه ايران و حتي راهكارهاي اسلامي اصلاح روابط نيز اختلافنظرهاي مهمي در ميان صاحبنظران به چشم ميخورد.
در زمينه اخلاق جنسي از نگاه اسلام و تبيين ديدگاههاي اصلي اسلام در مورد روابط زن و مرد، شايد بتوان گفت مهمترين و اثرگذارترين كتابهايي كه در آنها به نوعي نظام رفتار جنسي اسلامي ترسيم شده است، كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري رحمه الله ، مانند مسئله حجاب، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب و نظام حقوق زن در اسلام است كه ديگران در آثار خود از اين كتابها بسيار اثر پذيرفتهاند. ريشه بسياري از انديشههاي شهيد مطهري رحمه الله را نيز در انديشههاي علامه طباطبايي رحمه الله و تفسير ارزشمند الميزان ميتوان جستوجو كرد.
بيشتر كتابهاي روانشناسي اجتماعي و روانشناسي جنسي نيز با رويكرد غربي و نه اسلامي، به روابط دختران و پسران پرداختهاند. براي آگاهي از دادههاي آماري و تحليل علمي اين دادهها، مراجعه به مجموعه كتابهاي گزارش ملي جوانان كه سازمان ملي جوانان منتشر كرده است، مفيد خواهد بود.
در اينجا مناسب است براي آگاهي علاقهمندان، به شماري از كتابهايي كه جداگانه به بحث روابط دختر و پسر در جامعه اسلامي ايران پرداختهاند، اشارهاي داشته باشيم:
الف) تحليلي بر روابط دختر و پسر در ايران، نوشته دكتر علياصغر احمدي كه آن را انتشارات انجمن اوليا و مربيان منتشر كرده است. اين كتاب پنج فصل دارد. مهمترين عنوانهاي اين كتاب چنين است: ضرورتهاي بحث از روابط دختر و پسر؛ انواع برخوردهاي اجتماعي ميان دختر و پسر در جامعه امروز؛ عوامل پديدآورنده برخوردهاي نامطلوب ميان دختران و پسران؛ وضعيت مطلوب در روابط دختر و پسر؛ دوستيهاي دختران و پسران. والدين و مربيان و دستاندركاران امور فرهنگي و تربيتي، مخاطب اصلي اين كتاب هستند.
ب) رابطه دختر و پسر به قلم وهاب دانشپژوه؛
ج) رابطه دختر و پسر در جامعه امروز، نوشته نياز جاوداني؛
د) رابطه دختر و پسر در جامعه كنوني، نوشته نسرين علم مهرجردي. در اين كتاب نيز انواع روابط، انگيزهها، عوامل و زمينههاي پيدايش روابط نامطلوب ميان دختران و پسران و پيآمدهاي ناشايست ناشي از بيبندوباريها و روابط نامشروع، بررسي و حدود شرعي و عرفي در زمينه ارتباط زن و مرد تبيين شده است. همچنين در برخي موارد، برخي توصيههاي تربيتي براي جلوگيري از ايجاد روابط ناسالم و آسان شدن ازدواج جوانان و... آمده است.
ه) مرزها در روابط دختران و پسران، نوشته دكتر علي قائمي كه به بيان پيآمدهاي منفي روابط ناسالم و توصيههاي تربيتي و بيان حدود و ضوابط شرعي و عرفي اين روابط پرداخته است. مخاطب اين كتاب، خود جوانان هستند.
و) روابط اجتماعي دختران و پسران، چرا و چگونه؟ به قلم علي آذرتاج. نويسنده در اين كتاب و كوشيده است نظريه خاصي را مبني بر اينكه روابط و دوستيهاي عاطفي و انساني ميان دختر و پسر ملازمهاي با روابط جنسي و غريزي ندارد، ارائه دهد و جوانان را به روي آوردن به نوع اول و دوري از نوع دوم روابط توصيه كند.
ز) جوانان و روابط، نوشته ابوالقاسم مقيمي حاجي. اين كتاب را كه مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه منتشر كرده است، چهار فصل با عنوانهاي زير دارد: زيربناي روابط؛ ارتباط چرا و چگونه؛ احكام روابط؛ آثار و پيآمدهاي روابط. در اين كتاب، افزون بر موضوعهاي بحث شده در كتابهاي پيشين، به برخي شبههها و پرسشهاي جوانان در مورد روابط دختر و پسر در جامعه پاسخهاي اجمالي داده شده است.
ح) مقاله "تحليلي بر روابط دختران و پسران دانشجو " كه مقالهاي علمي و قابل توجه است و در مجموعه مقالات همانديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان چاپ شده است. در اين مقاله، نخست، نتايج يك نظرسنجي از تعدادي دانشجويان در مورد مشكلاتشان بررسي شده است. در قسمت دوم، دو نظريه در مورد ميزان و چگونگي روابط دختر و پسر در محيطهاي اجتماعي با عنوان "نظريه اضطرار " و "نظريه اختلاط " بررسي و نقد شدهاند. سپس نظريه نگارنده با عنوان "نظريه معروف " ارائه شده است.
اين موارد نوشتارهايي هستند كه به طور مستقل و در حد آگاهي نگارنده به اين موضوع پرداخته بودند و معرفي آنها به معناي احصاء همه كتابها و تحقيقات موجود و مرتبط با موضوع نيست. در اين پژوهش، تلاش ميشود به جنبههايي از موضوع پرداخته شود كه جنبه زيربنايي دارند و در بسياري از كتابها از آنها غفلت شده است؛ مسائلي مانند: رويكردهاي كلي تنظيم روابط در اسلام، شرايط و جهتگيريهاي كلي موجود در جامعه فعلي و تفاوتهاي آن با دورانهاي گذشته تاريخ ايران و دوران معصومين (ع)، بررسي متعادل بودن يا نبودن نظام رفتاري موجود در جامعه در ارتباط با جنس مخالف و راهكارهاي اصلاحي زيربنايي
گونههاي رابطه با جنس مخالف :
...........................................
مهمترين مسئله براي مفهومشناسي در موضوع پژوهش، شناخت انواع رابطه ميان دو جنس است؛ زيرا واژه رابطه، معنايي روشن دارد و از تعريف بينياز است، ولي آنچه موجب ميشود روابط ميان زن و مرد، آثار و احكام گوناگوني داشته باشد، ويژگيهاي انواع روابط است. ازاينرو، پس از مقدمهاي كوتاه، به اختصار به بيان انواع روابط ميان زن و مرد خواهيم پرداخت.
زن و مرد هر دو در جامعه زندگي ميكنند و اشتراكات زيادي دارند؛ هر دو در انسانيت مشتركند و داراي ابزار تفاهم و زمينههاي تعامل با يكديگر هستند. همچنين تمايزهايي ميان اين دو وجود دارد. اين تمايزها زمينه را براي احساس نياز زن و مرد به يكديگر به منظور ايجاد ارتباط و تعامل با يكديگر فراهم ميآورد. به طور كلي، آنچه زمينهساز تداوم رابطه ميان انسانها ميشود، وجود همين دو عامل، يعني اشتراكات و تمايزهاي رفتاري و وجودي است. اشتراكات موجود ميان دو طرف رابطه نيز سبب ميشود نسبت به هم احساس نزديكي و يگانگي كنند و بتوانند با درك عواطف و احساسات يكديگر، به تفاهم هرچه بيشتر برسند و نيازها و هدفهاي مشتركي را براي خود تعريف كنند. تمايزهاي موجود ميان دو طرف رابطه سبب ميشود هركدام براي فراهم آوردن خواست و نياز خود و جبران كمبودهايشان، از داشتههاي طرف ديگر بهره گيرد و ارتباط با او را در جهت برآوردن نيازهاي خود ارزيابي كند. اين امر در زن و مرد به خوبي مشخص است؛ زيرا زن و مرد افزون بر تمايزهاي موجود در تمام افراد انساني، تفاوتهاي فيزيولوژيك و روحي و رواني ويژهاي نيز دارند كه خداوند در نهاد آنها قرار داده است. پس وجود رابطه ميان زن و مرد چه از نظر انساني بودن و چه به دليل داشتن جنسيت متفاوت، امري طبيعي و به يك معنا اجتنابناپذير است.
اين رابطه انواع گوناگوني دارد. گاهي از نظر انگيزه، رابطه به گونههايي مانند رابطه درسي، كاري، دوستانه و نظير آن تقسيم ميشود و گاهي از نظر نوع ابزار ايجاد رابطه، آن را به رابطه مكاتبهاي، كلامي، نمادي و مانند آن دستهبندي ميكنند. البته تقسيمهاي ديگري نيز براي رابطه وجود دارد كه در اين پژوهش به تناسب موضوع، رابطه زن و مرد به ويژه دختر و پسر را به دو گروه اصلي تقسيم كردهايم:
الف) روابط اجتماعي معمول ميان دو جنس؛
ب) روابط مبتني بر پيوندخواهي جنسي.
سپس در هر گروه از اين روابط، از نظر شرع مقدس اسلام، دو نوع رابطه مشروع و نامشروع را مشخص كردهايم كه معنا و مبناي تقسيم به مشروع و نامشروع روشن است. در اينجا تنها درباره اهميت تقسيم، توضيح بيشتري ميدهيم .
الف) روابط معمول اجتماعي ميان دو جنس
-----------------------------------------------
در اين نوع از روابط، انگيزههاي غيرجنسي زير بناي روابط است و به تناسب آن، نوع رفتارها و برخوردها، از محركها و جنبههاي خاص جنسي فاصله ميگيرد. در اين روابط، معمولاً زن و مرد در ارتباط با هم، هدفهايي غير از با هم بودن و ارضاي نيازها را پي ميگيرند. روابطي مانند رابطه اقتصادي، علمي و هر رابطهاي كه در آن انگيزه جنسي غالب نيست، از اين نوع روابط است.
نگاه كردن، صحبت كردن، نامهنگاري و ديگر برخوردهاي ميان زن و مرد در محيطهاي مختلف، تا وقتي كه انگيزه جنسي در آن بيتأثير باشد و به جهتدهي رفتارها نينجامد، جزو اين گروه از روابط خواهند بود. البته شايد انگيزه دو طرف يا يكي از آنها در روابطي كه به ظاهر جزو روابط دسته اول است، با انگيزههاي جنسي آميخته شود يا حتي انگيزه جنسي غلبه يابد و روابط كاري و مانند آن، چونان پوششي براي روابط مبتني بر گرايشهاي جنسي درآيد. با اين حال، چون همواره چنين نيست و نمودهاي رفتار جنسي در اين دسته از روابط مشهود نيست، ميتوان جنسي نبودن را در اينگونه روابط اصل دانست و كشيده شدن اين روابط به روابط مبتني بر خواستههاي جنسي را نوعي انحراف از بستر اصلي در اينگونه روابط به شمار آورد .
ب) روابط مبتني بر پيوندخواهي جنسي
--------------------------------------------
در اين نوع از روابط، انگيزه اصلي پيوندخواهي، بهرهمندي جنسي است. دوطرف، رابطه با يكديگر را وسيلهاي براي بهرهمندي اقتصادي يا علمي و مانند آن از تواناييهاي يكديگر نميبينند، بلكه اين ارتباط را در وهله اول براي ارضاي گرايشهاي جنسي و بهرهبرداري عاطفي يا جنسي از طرف مقابل ميخواهند. به تبعِ چنين انگيزهاي در اين رابطه، رفتارها نيز با انگيزشهاي جنسي همراه خواهد بود. نگاههاي معنادار، تغزّل، لمس و ديگر رفتارهايي كه در آنها غلبه انگيزه جنسي مشهود است، از نمودهاي رفتاري اين نوع از رابطه به شمار ميآيد. خواستگاه گرايش زن و مرد به يكديگر و حس پيوندجويي ميان آن دو، يكي از غريزههاي نيرومندي است كه در وجود انسانها قرار دارد. غريزه جنسي در شكلگيري و جهتدهي روابط ميان زن و مرد نقش مهمي دارد. تأثير اين غريزه در رابطههاي مبتني بر پيوندخواهي جنسي، تأثيري مشخص است. حتي قدرت همين غريزه است كه سبب ميشود رابطههايي نيز كه زيربناي غيرجنسي دارند، در معرض انحراف به سمت روابط جنسي قرار گيرند، بهگونهاي كه راه يافتن انگيزهها و جنبههاي جنسي، خطري بالقوه براي روابط اجتماعي ميان زن و مرد است. به دليل تأثير مستقيم يا بالقوهاي كه غريزه جنسي در روابط زن و مرد به ويژه دختران و پسران جوان دارد، بجاست پيشتر، به برخي از ويژگيهاي اين غريزه اشاره شود تا با شناخت بيشتري از انگيزهها و لغزشگاههاي روابط، جنبههاي گوناگون رابطه ميان دو جنس مرد و زن را در فصلهاي بعدي بررسي كنيم .
ويژگيهاي غريزه جنسي
------------------------------
معمولاً واژه "غريزه " درباره گرايشهاي خاص بدن كه هدف آنها تأمين نيازهاي مادي و جسماني انسان است، به كار برده ميشود. بنابراين، غريزهها بخشي از گرايشهاي انساني است و در مقابل ديگر گرايشهاي انسان؛ يعني عواطف و فطريات (گرايشهاي عالي) قرار ميگيرد. گاهي نيز غريزه در مفهومي گسترده به كار ميرود كه به معناي مطلق گرايش است. در اصطلاح روانشناسان، منظور از غريزه، نيروهاي زيستي ـ فطري است كه جاندار را از پيش آماده ميسازد تا در شرايط ويژهاي به شيوهاي خاص عمل كند.3 بنا بر آنچه گذشت، غريزه جنسي را ميتوان يكي از غريزههاي اصلي در انسان دانست كه نقش مهمي در سلامت و بقاي نوع انسان دارد. در ادامه، به برخي ويژگيهاي غريزه جنسي اشاره ميكنيم:
الف) قدرت غريزه
.......................
غريزه جنسي در انسان به ويژه در شرايط مساعد، داراي تأثير و قدرت زيادي است و ميتواند بر شئون مختلف زندگي انسان و جسم و روح او تأثير گذارد و انديشهها و كردارهاي او را جهتدهي كند. بسياري از كوششها و گاه محروميتهايي كه فرد بر خود تحمل ميكند، به نوعي از اين گرايش سرچشمه ميگيرد، چنانكه الكسيس كارل ميگويد: "ميل جنسي، فرمانرواي گمنام افراد و ملل است. "4 اگرچه بنا بر نظر برخي از روانشناسان، انسان در هيچ دورهاي از زندگي بدون غريزه جنسي نيست، ولي بدون شك، اثرگذاري اين غريزه در انسان، با بلوغ جنسي كاملاً نمايان و ميزان آن در دوران پيري كاهش مييابد. سن بلوغ در ميان دختران و پسران مناطق مختلف با توجه به شرايط اقليمي، محيطي، نوع تغذيه و ميزان تحريكهاي موجود، متفاوت است. در مناطق گرمسيري، معمولاً دختران در 8 و 9 سالگي و پسران در 12 و 13 سالگي بالغ ميشوند. حتي گاهي پسران در 11 و حتي 9 سالگي نيز به سن بلوغ ميرسند، چنانكه در عربستان، پسران در 11 سالگي بالغ ميشوند، در حاليكه در مناطق سردسيري، دختران در 15 و 16 سالگي و پسران در 17 و 18 سالگي و حتي بالاتر بالغ ميشوند. براي مثال، پسران در نروژ در 20 سالگي به بلوغ جنسي ميرسند.5
ضعيف شدن ميل جنسي نيز معمولاً در سن پيري رخ ميدهد، چنانكه به گزارش كينزي (1953 م.)، توان جنسي در مردان پس از 70 سالگي، 27 درصد و براي مردان بالاي 75 سال، 55 درصد و از 80 سال به بالا، 77 درصد كاهش مييابد و زنان پس از يائسگي (در حدود 50 سالگي)، قدرت توليد مثل را از دست ميدهند. در مردان نيز اين توان از دهه ششم زندگي به بعد به تدريج كاهش مييابد. البته مردان همواره توان توليد مثل دارند.6 به هر حال، دستكم در دوران نوجواني، جواني و ميانسالي، غريزه جنسي قدرت و تأثير بسياري در وجود انسانها دارد. شدت اين تأثير چنان است كه برخي از روانشناسان مانند فرويد، در اين زمينه به اشتباه افتاده و با نگرشي افراطي، گرايش جنسي را خاستگاه تمامي فعاليتهاي رواني انسان دانستهاند .
ب) رابطه غريزه جنسي با تشكيل خانواده و توليدمثل و تأثير آن در تنظيم اجتماع
.........................................................................................................
برآورده كردن درست غريزه جنسي، مستلزم رابطه با فردي ديگر از جنس مخالف است، برخلاف نيازهايي مانند نياز به تغذيه يا مسكن كه به طور ذاتي نيازمند ايجاد رابطه با غير نيستند و اگر امكان خاصي فراهم باشد، انسان بدون نياز به ديگران هم ميتواند اين نيازها را برآورده سازد. به تبع همين ويژگي، رابطه خاصي ميان غريزه جنسي و تشكيل خانواده برقرار ميشود؛ زيرا پس از آنكه اين غريزه، محرك ايجاد رابطه ميان زن و مرد شد، ايجاد وابستگي ميان آن دو و علاقه به تداوم رابطه، زمينه ايجاد پيوندي مداوم را ميان دو طرف پديد ميآورد كه با تولد فرزندان، بر پايداري آن افزوده ميشود.
توليدمثل نيز به ايجاد رابطه جنسي وابسته است. از اين نظر، غريزه جنسي با نسل آينده و با جامعه در ارتباط است و بقاي نسل جامعه، وابستگي خاصي به اين غريزه دارد. جز توليد نسل، خود خانواده و حفظ آن نيز در جامعه تأثير مهمي دارد؛ زيرا خانواده افزون بر توليد نسل، مسئوليتهاي مهمي چون پرورش نسل و برآوردن بسياري از نيازهاي جسماني و عاطفي اعضاي خانواده را بر عهده دارد كه اگر نتواند اين مسئوليتها را به خوبي انجام دهد، جامعه به ناچار نهادهاي جايگزيني را براي برطرف كردن نيازهاي افراد تعريف ميكند. البته در مورد بسياري از نيازها، نهاد مؤثري وجود ندارد كه بتواند نقش خانواده را به خوبي بر عهده بگيرد. در نتيجه، افراد با كمبودها و محروميتهاي مختلفي روبهرو ميشوند و جامعه با گرفتاريهاي فراواني دست و پنجه نرم ميكند. پس ارتباط خاص غريزه جنسي با غير و نقش آن در مورد خانواده، توليد و پرورش نسل و پذيرفتن مسئوليتهاي ناشي از آن و تأثير آن در تنظيم اجتماع، يكي از ويژگيهاي مهم اين غريزه است.
ج) تحريكپذيري زياد
..........................
غريزه جنسي به شدت تحريكپذير است و افزايش و كاهش حس جنسي در انسان نيز وابستگي زيادي به تحريكهاي ذهني و خارجي دارد. تحريكهايي مانند نگاه كردن، لمس كردن، شنيدن صداي جنس مخالف، گفتوگوهاي محرك، تخيلهاي جنسي و نظير آن، موجب بيداري قوه جنسي در انسان ميشوند. برخي گفتهاند مردان بيشتر با ديدن و زنان بيشتر با لمس كردن تحريك ميشوند.7 پژوهشها نشان داده است ميزان تحريك مردان در برابر محركهاي رواني ـ جنسي مانند عرياني، عشوهگري، كتابها و فيلمها و عكسهاي شهوتانگيز بيشتر است.8 به هر حال، تحريكپذيري زياد از ويژگيهايي است كه در غريزه جنسي در مقايسه با ديگر غريزهها، شدت و نمود بيشتري دارد .
د) پيوند غريزه با عاطفه
..............................
عاطفه در انسان، نيرويي است كه در رابطه با ديگري رخ مينمايد؛ يعني جنبه ديگرخواهانه دارد. در انسان برخلاف حيوانات، غريزهها تحت تأثير حالتهاي عاطفي فعال ميشوند و نقش عواطف در رفتار انسان بسيار بيشتر از غرايز است،9 ولي غريزه جنسي به دليل ماهيت ويژهاش و ارتباط آن با ديگران، پيوند نزديكتري با عواطف دارد. اين پيوند و شدت ارتباط سبب شد كه فرويد متناسب با نظر افراطياش در زمينه غريزه جنسي، عشق را اساسا پديدهاي جنسي بداند و آن را والايش غريزه جنسي شمارد. در مقابل، هورناي اعتقاد دارد كه لزوما ارتباطي ميان محبت و غريزه جنسي نيست. مزلو نيز گفته است عشق و روابط جنسي، از نظر مفهومي دو چيزند، ولي در زندگي افراد سالم به هم ميپيوندند و كمتر جداييپذيرند.10
به باور موريس دبس، غريزه جنسي به تدريج در نوجوانان به ويژه پسران، با تأثير مستقيم و غيرمستقيم بر تمام اعضا و قواي بدن شدت مييابد تا جايي كه در هفده و هجده سالگي، مالك اصلي احساسات انسان ميشود و تمام تظاهرهاي محبتآميز انسان، از غريزه جنسي سرچشمه ميگيرد.11 به هر حال، نميتوان غريزه جنسي را مانند گرسنگي تنها نيازي فيزيولوژيك دانست و رفتار جنسي را تنها در حد يك پاسخ بيولوژيك بدن به اين نياز ارزيابي كرد. همچنين نميتوان جنبههاي عاطفي و انساني را به كلي از گرايشهاي جنسي جدا دانست و پيوند غريزه و عاطفه را در اين مورد ناديده گرفت.
ه) امكان تبديل شدن به بيماري و برهم زدن تعادل زندگي
...........................................................................
يكي ديگر از ويژگيهاي غريزه جنسي اين است كه در صورت نبود تعادل در تحريك يا ارضا، ميتواند به نوعي بيماري تبديل شود. اگرچه اين امر در ديگر غريزهها نيز كم و بيش وجود دارد، ولي غريزه جنسي از اين نظر تفاوتهاي زيادي با گرسنگي و مانند آن دارد و اين تفاوت، بيشتر از اموري مانند تحريكپذيري زياد و پيوند اين غريزه با عاطفه و جنبههاي روحي و رواني انسان برميخيزد. گرايش به غذا معمولاً در افراد سركوب نميشود و به صورت عقدهاي رواني در نميآيد؛ زيرا در شرايط عادي، اين حالت در فرد چندان طول نميكشد و او به ناچار با خوردن غذا، خود را از حالت گرسنگي بيرون ميآورد. به طور معمول، هم غذا در مدت كوتاهي به دست ميآيد و هم گوناگوني غذاها اهميت اساسي ندارد و شخص گرسنه بيشتر در پي سير كردن خود است. همچنين نميتوان نياز به غذا را به مدت طولاني به فراموشي سپرد يا از راه ديگري غير از غذا خوردن، فرو نشاند؛ زيرا بيش از اينكه نيازي رواني باشد، نيازي زيستي است. با خوردن غذا، ميل به غذا نيز در شخص فروكش ميكند و نسبت به هر نوع خوراكي، احساس سيري خواهد كرد. همانگونه كه تفريط در ارضاي اين گرايش، نميتواند چندان دامنهدار باشد، افراط در ارضاي آن نيز دامنه زيادي ندارد؛ زيرا با پرخوري، فرد به سرعت بيمار و ناتوان ميشود.
افزون بر اين، چون اينگونه اميال از جنبههاي عالي روحي دورترند، كمتر كسي خوردن غذاي خاصي را بالاترين آمال و هدف غايي براي خود در نظر ميگيرد.
در مقابل، غريزه جنسي ميتواند در مدت زيادي در فرد سركوب شود؛ يعني فردي با وجود اينكه نياز جنسي را در خود احساس ميكند و در معرض تحريكهاي فراواني است، سالها امكان ارضاي اين غريزه را نداشته باشد يا خود به دلايلي در پي ارضاي آن نباشد. حتي شايد فردي تلاش كند با روشهاي بدلي يا سرگرم كردن خود به امور ديگر، به طور موقتي از شدت انگيزش جنسي در خود بكاهد؛ زيرا اين نياز، وابستگي زيادي به جنبههاي رواني و فكري دارد. همچنين ممكن است اين غريزه در فرد به صورت يك عقده رواني درآيد. نيز امكان دارد اين غريزه، بر اثر افراط و تفريط در تحريك يا ارضا يا مهار نشدن به عطشي سيريناپذير در انسان تبديل شود چنانكه ميل به سرمايه و مقام و قدرت ممكن است به صورت گرايشي پايانناپذير در انسان درآيد. در اين حال، توانايي جنسي فرد از نظر جسماني، محدود ميشود، ولي از نظر روحي، گرايش به جنس مخالف در او اشباع نميشود، به ويژه آنكه حس تنوعطلبي و ارتباط غريزه با تخيل در اين مورد ميتواند بسيار اثرگذار باشد.
همچنين به دليل آميختگي غريزه با عواطف عالي انساني، چه بسا دستيابي به معشوق واقعي يا خيالي براي فرد به صورت آرزوي غايي درآيد و همين عشقها كه معمولاً با خيالهايي نيز همراه است، با شكست در راه رسيدن به محبوب، سبب ايجاد اختلالهاي رواني يا حتي مشكلات جسمي در افراد شود. از نمونههاي مشخص مبتلايان به زيادهخواهي بيمارگونه جنسي، صاحبان حرمسراها بودند كه با وجود گردآوري زنان زيبا و بيشمار، گرايش به داشتن زيبارويان ديگر در آنها فروكش نميكرد. از سوي ديگر، مشكلاتي كه براي مرتاضان و راهبان پيش ميآيد، از نمونههاي بيماريهاي روحي ناشي از سركوب غريزه جنسي در انسان است.
ويل دورانت به نقل از يك تاريخنگار كاتوليك مينويسد:
سوء اخلاق كشيشان چنان ناهنجار بود كه پيشنهادهايي در لزوم ازدواج كشيشان از هر سو شنيده ميشد... بسياري از صومعهها وضعي بسيار اسفناك داشتند... يادداشتهاي اين مرتاضان (راهبان) مشحون است از رؤياها و تخيلات جنسي... به گمانشان چنين ميرسيد كه شياطين گردشان را گرفته و همواره در حال حمله هستند. ... ديوانه شدن براي راهبان امري غيرعادي نبود.12
بيشتر روانشناسان به اين ويژگي غريزه جنسي توجه ويژهاي داشته و گاه مانند فرويد براي پرهيز از پيآمدهاي نامطلوب سركوبي غريزه جنسي، نظريههاي افراطي ارائه كردهاند. هورناي، بسياري از مشكلات جنسي را ناشي از احتياج عصبي به محبت ميداند كه به صورت گرايشهاي جنسي نمود مييابد. بنابراين نظريه، در اجتماعهايي كه روابط جنسي به صورت افراطي تبليغ ميشود يا جوانان را به گونهاي تفريطي متوجه امور جنسي ميسازند، بسياري از نيازهاي رواني انسانها به شكل گرايشهاي جنسي درميآيد و عطشهاي جنسي كاذبي را پديد ميآورد. از نظر هورناي، همه انحرافهاي جنسي و گرايشهاي جنسي افراطي، ناشي از كمبودها و عقدههاي روحي ـ رواني در فرد است. اريك فروم نيز گرايش شديد به امور جنسي را ناشي از درد بشر از تنهايي، انزوا و شكست او در غلبه بر جدايي و رهايي از زندان تنهايي ميداند و اشتياق به عياشيهاي جنسي را چونان اعتياد به ميگساري و موادمخدر به شمار ميآورد.13 ممكن است غريزه جنسي بر اثر عواملي مانند نبود تعادل در تحريك و ارضا و ديگر عوامل، به بيماريهاي مختلف رواني يا روان ـ تني همچون افسردگي، اضطراب و ساديسم يا انواع انحرافها مانند اعتياد، الكليسم و كامجوييهاي بدلي بينجامد و تعادل و سلامت فرد و حتي جامعه را به خطر بيندازد. اين امر يكي از پيچيدگيهايي است كه در زمينه غريزه جنسي وجود دارد و در ديگر غريزهها به اين اندازه مطرح نيست .
و) تفاوت نياز جنسي در مرد و زن
............................................
يكي از نكتههايي كه درباره غريزه جنسي بايد بدان توجه كرد و در تحليل رفتارها و روابط زن و مرد نبايد ناديده انگاشت، تفاوتهاي موجود در زن و مرد در نوع گرايشهاي غريزي و نمودهاي اين امر در احساسات و رفتار آن دوست. شايد بتوان قوت عواطف در زنان را در مقايسه با مردان، يكي از عوامل اين تفاوت دانست كه موجب ميشود غريزه جنسي در زنان، پيوند عميقتري با عاطفه داشته باشد، چنانكه ميتوان گفت مردان، بيشتر خواهان به دست آوردن جسم زن و زنان، بيشتر در پي تسخير قلب مردند. به تعبيري، مردان بيشتر رابطهخواه و عملگرا و زنان تخيلگرا و عاطفي هستند.14 بنا بر پژوهشهاي روانشناسان، عدهاي از دختران، گرايشهاي جنسي خود را تقريبا مانند پسران ميدانند، ولي براي بيشتر آنان، اينگونه احساسات با ارضاي نيازهاي ديگري مانند عزت نفس، اطمينان خاطر، محبت و علاقه همراه است. گرايشهاي جنسي در زنان با ديگر جنبههاي شخصيتي آنان ارتباط نزديكي دارد. ازاينرو، دختران جوان اگر ميل جنسي را مخالف ارزشهايشان بدانند، بيشتر دچار بيتمايلي جنسي ميشوند.
مردان از تحريكهاي جنسي ـ به ويژه نگاه ـ بيشتر تحريك ميشوند؛ يعني آنچه براي آنان جنسي نمود ميكند، معناي شهواني دارد، بدون آنكه لزوما جنبه عاطفي داشته باشد، ولي براي زن، زمينه عاطفي بدون توجه به نمادهاي جنسي، معناي شهواني القا ميكند.15 همچنين روانشناسان گفتهاند بيشتر مردان تنوعطلب هستند و در برخي موارد در تحريك شريك جنسي دايمي خود به علت يكنواخت شدن، ناتوان هستند، در حالي كه براي شريكها و نامزدهاي ديگر جنسي از آمادگي كامل جنسي ـ رواني برخوردارند. اين تنوعطلبي در بيشتر حيوانات نر و مردان بيش از زنان است، ولي قناعت جنسي در زنان به مراتب بيش از مردان است.16
همچنين سردمزاجي در زنان بيشتر از مردان است، به گونهاي كه كينزي و هانت اين امر را در زنان امري كاملاً عمومي دانستهاند.17 اين امر شايد به معناي ضعف غريزه و گرايشهاي جنسي در زن نباشد، بلكه به تفاوت نوع گرايشهاي جنسي در زنان و غلبه جنبههاي عاطفي بر جنبههاي صرفا غريزي در آنان برگردد. بر اساس پژوهشهاي دانشمندان غربي، پسران بيش از دختران خواستار اوج لذت جنسي (به معناي خاص آن) هستند و بيشتر از آنها به خيالبافيهاي جنسي پناه ميبرند و براي ماندن در حالت تحريك جنسي، كمتر به تحريك مداوم احتياج دارند. ميزان روابط جنسي آنها با بيش از يك نفر، بيشتر از دختران است و كمتر از دختران اصرار دارند كه محبت بايد بر روابط جنسي حاكم باشد. همچنين دوام روابط يك زوج خاص، بيشتر مورد نظر دختران است تا پسران.18 به هر حال، وجود اين تفاوتها نيز از مواردي است كه در تحليل درست مسائل مربوط به روابط دختران و پسران بايد بدانها توجه شود.
ملاحظههايي در تنظيم روابط
--------------------------------
با توجه به ويژگيهايي كه براي غريزه جنسي برشمرديم، روشن ميشود كه تنظيم روابط ميان دو جنس، جنبههاي مختلف و پيچيدگيهاي ويژهاي دارد. گفتيم كه غريزه در انسان، تحريكپذيري بالايي دارد و نبود تعادل و افراط و تفريط در تحريكها و ارضاي آن، براي سلامت انسان خطرآفرين است. از طرفي، به دليل ارتباط غريزه جنسي با خانواده، بقاي نسل و اجتماع، جامعه نيز در اين زمينه حساسيتهايي دارد و مصالح اجتماع، ضوابط خاصي را بر روابط جنسي تحميل ميكند. در نتيجه، در تنظيم درست روابط ميان زن و مرد بايد ساز و كارهايي در نظر گرفت. تا از يك سو، خواستههاي طبيعي افراد تأمين گردد و از ايجاد عقدههاي رواني و سركوب غريزه جلوگيري شود. از ديگر سو، از افراط در اعمال غريزه و پيآمدهاي ويرانگر آن، پرهيز و با ايجاد نوعي تعادل ميان تحريك و ارضاي، سلامت رواني افراد برقرار شود. همچنين ديگر نيازها و گرايشهاي موجود در انسان قرباني غريزه جنسي نشود و امكان رشد متناسب و شكوفايي همه استعدادهاي بالقوه در انسان فراهم آيد. افزون بر اين، روابط زن و مرد بايد با توجه به اقتضاها و نوع نيازهاي هر يك از دو جنس تنظيم شود و به ويژگيهاي هر كدام به درستي توجه كرد. همچنين بايد مصالح اجتماع، فداي مصالح فردي نشود و حقوق و آزاديهاي فردي نيز محترم باشد.
اين پيچيدگي تنها به روابط جنسي به معناي خاص آن مربوط نميشود، بلكه در روابط اجتماعي معمول ميان زن و مرد هم وجود دارد؛ زيرا زن و مرد در ارتباط با هم تقريبا در تمام حالتها، عوامل تحريك جنسي را همراه دارند؛ يعني اينگونه نيست كه براي مثال، در محيط كار يا درس، ديگر عوامل تحريك غريزه جنسي وجود نداشته باشد. چه بسا ارتباطهايي كه با انگيزههاي غيرجنسي صورت ميگيرد، بر اثر عواملي هرچند طبيعي و ناخودآگاه، با انگيزههاي جنسي در آميزد و زمينه تغيير مسير ارتباط به سمت ارتباطهاي جنسي و غريزي فراهم آيد.
اينگونه پيچيدگيها و وجود جنبههاي مختلف ديگر در تنظيم روابط ميان زن و مرد و نظام رفتار جنسي سبب شده است رويكردهاي مختلفي درباره روابط زن و مرد در جوامع مختلف پديد آيد. گروهي براي جلوگيري از غلبه غريزه و در نتيجه، تحتالشعاع قرار گرفتن ديگر جنبههاي روحي در انسان و براي رسيدن به آرامش روحاني يا به دلايل ديگر، تضعيف و سركوب غريزه را توصيه كردهاند. برخي ديگر، براي در امان ماندن از پيآمدهاي ناشايست سركوب غريزه و دستيابي به آرامش رواني، ارضاي نامحدود غريزه جنسي را راهگشا دانستهاند. گروهي براي رعايت مصالح اجتماع، به تعيين محدوديت و ضوابط در اين مورد اصرار دارند و گروهي نيز آزاديهاي فردي را مقدّم ميدانند. برخي، ارتباط زن و مرد را مفسدهانگيز دانسته و زنان را از تماس با مردان بر حذر داشتهاند و گروهي ديگر، اين ارتباط را لازم و براي سلامت رواني زن و مرد مفيد پنداشتهاند.
همچنين درباره پوشش يا حقوق متقابل زن و مرد و ديگر مسائل در اين زمينه، نظريهها و جهتگيريهاي متفاوت و گاه متضادي در ميان انديشمندان دنيا ديده ميشود. همگي اينها نشان ميدهد بشر با فهم و تجربه خود نتوانسته است در اين زمينه به نظام رفتاري فراگير و متعادلي برسد كه مصالح كلي فرد و اجتماع را به شايستگي فراهم آورد.
پينوشتها:
1. نك: گزارش ملي جوانان1 بررسي وضعيت جمعيت جوانان، سازمان ملي جوانان، تهران، مؤسسه فرهنگي اهل قلم، 1381، چ1، ص17.
2. نك: مقاله "تحليلي بر روابط دختران و پسران "، مجموعه مقالات همانديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان، دفتر تحقيقات و مطالعات زنان، قم، 1380، ج2، ص674 .
3.محمدتقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه پژوهشي امام خميني رحمهالله، چ7، ج2، 1383، صص 58 و 59.
4. حميد محمدقاسمي، اخلاق جنسي از ديدگاه اسلام، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1373، چ1، ص21.
5. عبدالسلام الترمانيني، الزواج عند العرب في الجاهلية و الاسلام، حلب، دارالقلم العربي، 1409 هـ . ق / 1989م. ص126.
6. علي اسلامينسب، بهداشت و درمانهاي جنسي، تهران، انتشارات خورشيد، 1377، چ1، صص 194 و 276.
7. نك: ابوالقاسم مقيمي حاجي، جوانان و روابط، فصل مربوط به پيآمدهاي روابط، برگرفته از: سايت: www.andisheqom.com.
8. نك: طلعت رافعي، تحليلي بر روانشناسي زن در ازدواج موقت، تهران، نشر دانژه، 1381، ص78، به نقل از: مهشيد پارسايي، رشد و شخصيت كودك.
9. نك: همان، صص76 و 77.
10. محمدباقر كجباف، روانشناسي رفتار جنسي، تهران، نشر روان، 1378، صص 49، 62 و 66 .
11. محمدتقي فلسفي، گفتار فلسفي جوان، تهران، هيئت نشر معارف اسلامي، 1352، ص 307.
12. نك: اخلاق جنسي از ديدگاه اسلام، ص 63 ؛ برگرفته از: تاريخ تمدن، ج17، ص72؛ ج10، ص99.
13. نك: تحليلي بر روانشناسي زن در ازدواج موقت، صص 162 و 163.
14. همان، ص36.
15. همان، ص78.
16. بهداشت و درمانهاي جنسي، ص263.
17. روانشناسي رفتار جنسي، ص96.
18. همان، ص76.
منبع:بررسي روابط دختر و پسر در ايران و راهكارهاي اصلاحي آن ارسال توسط کاربر محترم سايت : hasantaleb