جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جايگاه زن در نظام خلقت
-(35 Body) 
جايگاه زن در نظام خلقت
Visitor 11842
Category: دنياي فن آوري
از هنگامه طلوع تمدن بشري، بحث تفاوت هاي جنسيتي، جوهر مشترك انسانها، جايگاه هريك از دو جنس زن و مرد در مناسبات اجتماعي، نگاه به آنها و ديدگاه هاي مختلف درباره حقوق زن و مرد، حتي تولد مكاتب مختلف در حمايت يا مخالفت با برخي ساختارهاي اجتماعي مبتني بر نگاه جنسيتي نيز از همين مناظر بوجود آمده و هنوز هم ادامه دارد. با اين همه نگاه تشريحي و منحصر به فرد اسلام، دين اعظم، همواره با منطقي اصولي و نگرشي حكمت گونه با اين موضوع برخورد كرده است، آنچه در ادامه مي خوانيد، اختصاري است از چشم انداز اسلامي به جايگاه زن در نظام خلقت. بي ترديد نگاه اسلام به جنسيت زن و مرد برگرفته از آيه كريمه «ان اكرمكم عندالله اتقيكم»، است. با وجود شباهت هاي حداكثري عاطفي، استعدادي، رواني و قواي انساني، برخي تفاوت هاي حقيقي و تكويني وجود دارد كه به هيچ وجه نمي تواند و نبايد دستمايه سوءاستفاده قرار گيرد.
ديدگاه اسلام: مهمترين و زيربنائي ترين نكته آن است كه جايگاه هستي شناختي زن و مرد و فلسفه آفرينش آن دو، به نص قرآن كريم، يكي است و تفاوتي ندارد، به عنوان نمونه:
الف) در سوره نساء آيه 1 آمده است:
يا ايها الناس التقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها
«اي مردم از پروردگار خود بترسيد، آن خدايي كه همه شما را از يك گوهر بيافريد و هم از آن گوهر، جفت او را خلق كرد.»
اين آيه تصريح دارد كه گوهر ذات و اصل واقعيت انساني در مرد و زن، يگانه است. نخستين زن كه همسر نخستين مرد است از همان ذات و گوهر عيني مرد آفريده شد و نه از گوهري ديگر. اين آيه، نه اشاره به فرعي بودن يا طفيلي و زائد بودن زن، بلكه صراحت دارد كه خداوند، اولين زن را از همان ذات و اصلي آفريده است كه او را از آن آفريده و تفاوت جوهري ميان آن دو وجود ندارد و عبارت «منها»، براي رد توهم همين تفاوت است.
ب) هوالذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها لتسكن منها (سوره اعراف آيه 189)
«اوست خدايي كه شما را از يك نفس بيافريد و از همان- نه چيز ديگري- همسرش را آفريد تا از او آرامش بگيرد.»
براي درك بهتر ديدگاه اسلامي، خوب است كه مرور سريع و گذرائي به ديدگاههاي گوناگون ديگري كه در تمدنها و اديان و بعضي از فلسفه هاي بشري در رابطه با آفرينش مرد و زن و نيز اختلافهاي تكويني و تشريعي مرد و زن آمده و طرفداراني در جهان دارد، داشته باشيم:
افلاطون كه معمولا ديدگاههايش، شروع فلسفه مدون غرب دانسته شده در كتاب «جمهوريت»، توصيه مي كند: كه زنان نيز بايد تعليمات جنگي ببينند و در مسابقات ورزشي شركت كنند زيرا زنان گرچه در نيروي جسمي و نيروي روحي و فكري از مردان، ناتوان ترند اما همه استعدادها در هر دو وجود دارد. پس از افلاطون، ارسطو در كتاب «سياست» به شدت با نظرات استادش مخالفت كرده و معتقد است كه تفاوتهاي مرد و زن تنها از جنبه كمي نيست بلكه از جنبه كيفي نيز متفاوتند.»1
ارسطو بر اين باور بود كه زن، همان مرد ناكام و خطاي طبيعت و حاصل نقصي در آفرينش است. همچنين سقراط، فيلسوف بزرگ يوناني اساساً وجود زن را بزرگترين منشأ انحطاط بشريت دانسته است، فيثاغورث ديگر دانشمند يوناني در ديدگاهي ضد زن معتقد بود كه در عالم، يك «اصل خوب» وجود دارد كه نظم، نور و مرد را آفريده و اصلي بد وجود دارد كه آشوب، تيرگي و زن را آفريده است2.
با اين نگاه فلسفي به زن، معلوم است كه زنان هيچ جايگاهي در جامعه بشري ندارند چنانچه ارسطو تصريح مي كند كه طبيعت آن جا كه از آفريدن مرد ناتوان است زن را آفريد و زنان و بردگان بنا بر طبيعت شان محكوم به اسارت هستند و به هيچ وجه سزاوار شركت در كارهاي عمومي نيستند.»3

¤ زن در اديان ديگر
 

با بررسي اديان مختلف نيز به نگرشهاي گوناگوني مي رسيم. در آيين مسيحيت و يهود، خداوند، آفريننده دنيا و خالق موجودات بوده و خود نيز آفريده هايش را تكريم كرده است: ]آنگاه خدا به آنچه كه آفريده بود نظر كرد و ديد كه همه چيز نيكو است[4، اما براساس آيين يهود، مردان يهود در دعاي صبحگاهي از خداوند تشكر مي كنند كه آنان را زن نيافريده است!! و مسيحيت و كليساي متأثر از ديدگاههاي رومي و يوناني نيز، زن را عامل گناه اوليه انسان مي دانست. گناهي كه در گوهر همه انسانها براي هميشه سرشته شد!!
در كتاب سفر پيدايش، دو حكايت متفاوت درباره آفرينش روايت شده است: جرياني كه در بخش 3:2- 1:1 سفر پيدايش با پيشينه حدود چهار قرن قبل از ميلاد است و حكايت هبوط آدم و حوا در بخش 24:2- 4:2 كه پانصد سال پيشتر از حكايت نخست نوشته شده است. در حكايتي كه سابقه آن كمتر است مي خوانيم كه خداوند جهان را در شش روز آفريد و سپس آدمي را خلق كرد در اين حكايت مرد و زن با هم آفريده شده اند و هر دو موجوداتي هستند كه در نظام آفرينش بر هر آفريده اي برتري دارند: «به اين ترتيب، خداوند، مرد و زن را از شمايل خود خلق كرد»5
همچنين در روايات كهن تر آفرينش6 مي خوانيم كه پروردگار، «آدم» را به عنوان نخستين بشر از خاك زمين، خلق كرد و دم حيات را در سوراخهاي بيني او دميد، «انسان موجودي زنده شد» سپس پرنده ها و حيوانات را خلق كرد اما آدم احساس تنهايي مي كرد. سپس آدم را به خوابي عميق فرو برد و از پهلوي او زن آفريده شد و مونس آدم شد و همچنان كه ابتدا هر دو در يك بدن بودند، با ازدواج نيز دوباره هر دو يكي مي شوند7.
اينك پس از مطالعه در فلسفه ها، اديان و تمدن هاي مختلف است كه، رويكرد اسلام را جامع و كامل مي يابيم به ويژه از آن جهت كه روشن مي شود علاوه بر وحدت گوهري و اشتراك ذاتي ميان زن و مرد، تفاوتهاي واقعي نيز ميان آن دو را به رسميت مي شناسد و همين تفاوتهاي تكويني ميان زن و مرد است كه احياناً، علت براي تفاوت تشريعي ميان آن دو در مواردي محدود مي باشد و با بررسي دريافتها و نظرات فيزيولوژيست ها و روانشناسان درمي يابيم كه اسلام، به اين تفاوتهاي واقعي و علمي، توجه كاملي در جهت تشريع برخي تفاوتهاي تكليفي داشته است.
از اين رو كامل ترين نگاه به زن و مرد را مي توان نگاه اسلام دانست كه همه جوانب و ابعاد وجودي اين دو گوهر خلقت را در نظر گرفته است و جنبه هاي طبيعي و روحي و جسمي مشترك و متفاوت در مرد و زن را روشن ساخته و هيچگونه گزافه گويي در مورد يكي، روا نداشته است. اسلام تأكيد مي كند كه هدف از خلقت زن و مرد، يكي است و راهي را كه خداوند در هدايت تشريعي خود بيان كرده اصولا، براي هر دو يكسان مي باشد.

¤ عبوديت و كمال؛ هدف غايي خلقت
 

اسلام، هدف نهايي از خلقت انسان، را رسيدن به عبوديت (كمال و قرب الهي) دانسته و امكان رسيدن به اين قرب الهي را براي زن و مرد، مهيا كرده و پيامبران را براي گفتگو با مردان و زنان به تساوي فرستاده است و اگر در مواردي، تفاوت در برخي احكام و حقوق، وجود دارد آن، نشانه برتري يكي بر ديگري نمي باشد بعنوان نمونه اگر جهاد نظامي و شهادت در جبهه نبرد براي مردان، تشريع شده و راهي به سوي بهشت براي آنان است، معادل آن، راه ديگري براي زنان گشوده شده است و مثلا تلاش زنان در اداره امور خانه يا فرزندداري نيز، به منزله جهاد و شهادت در راه خدا و عامل كسب اجر الهي دانسته شده است، چنانچه پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند:
قال رسول الله(ص) مهنه احداكن في بيتها جهادالمجتهدين انشاءالله
زحمت كشي شما در خانه هايتان مثل جهاد مجاهدان است.
بنا بر ديدگاه اسلام، هدف از خلقت زن و مرد، عبوديت و بندگي است و مقياس ارزش و سنجش معنوي انسان در مرد و زن، يكسان است. از جمله مواردي كه بعنوان مقياس سنجش انساني در قرآن آمده است و براي مرد و زن، يكسان است به عنوان نمونه مي توان مواردي را ذكر كرد:

1- ارزش اعمال نيك:
 

من عمل صالحاً من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حيوه طيبه
هر انساني- از مرد يا زن- كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگي پاكيزه اي حيات بخشيم.
سوره نحل- آيه 97

2- ارزش هجرت در راه خدا:
 

فاستجاب لهم ربهم اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي بعضكم من بعض فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا في سبيلي و قتلوا لاكفرن عنهم سيئاتهم ولادخلنهم جنات تجري من تحتها الانهار تواباً من عندالله والله عنده حسن الثواب (آل عمران 195)
پس پروردگارشان دعاي آنان را اجابت كرد.آري من، عمل هيچ صاحب عملي از شما را، از مرد يا زن، كه همه از يكديگريد تباه نمي كنم، پس، كساني كه هجرت كرده و از خانه هاي خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده اند، بدي هايشان را از آنان مي زدايم و آنان را در باغهايي كه از زير آن نهرها روان است درمي آورم، پاداشي است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست.»

3- دانش و معرفت
 

يرفع الله الذين ءامنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات (مجادله آيه 11)
«خدا (رتبه) كساني از شما را كه گرويده و كساني كه دانشمندند (برحسب) درجات بلند گرداند.»
در اين باب نيز هيچ تفاوتي ميان مرد و زن ذكر نشده است.

4- برابري در عمل صالح
 

«و من يعمل من الصالحات من ذكر او انثي و هو مؤمن فاولئك يدخلون الجنه ولا يظلمون نضيراً:
«و هركس كاري شايسته كند چه زن و چه مرد، اگر مؤمن باشد به بهشت مي رود و به قدر آن گودي كه بر پشت هسته خرماست به كسي ستم نمي شود.» (نساء- آيه 124)
اين آيات و امثال آنها در باب ارزش عمل انسان، اعم از زن و مرد روشن مي كنند كه انسان كوشنده به اندازه كوشش خويش پاداش مي گيرد و هيچ تفاوتي ميان تلاش زن و مرد كه نوعي ظلم باشد وجود ندارد و خداوند، چنين ظلمي را روا نمي داند.

5- وجوب دانش پژوهي بر زن و مرد
 

در اين باب تنها به ذكر سخني از پيامبر اسلام مي پردازيم كه در اين زمينه بسيار معروف است و همه فرق اسلامي آن را بازگو كرده و پذيرفته اند:
پيامبراكرم (ص) فرموده اند:
طلب العلم فريضه علي كل مسلم و مسلمه (الحياه 1/ 70 گرداينده فارسي)
«طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.»
علاوه بر آن، قرآن كريم تصريح مي كند كه منشأ آفرينش زن، با آفرينش مرد، يكي است:
«يا ايهاالناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها (آيه 1 سوره نساء)
اي مردم، تقوا بورزيد از خدايي كه شما را از يك آفريد و همسرش را نيز از همان.»
آنگاه كه بيشتر بررسي كنيم درمي يابيم كه در سراسر قرآن، هرجا كه كلمه «الانسان، الذين آمنوا» و يا «الناس» و خطابات عام و مطلق آمده است زن و مرد را به طور مساوي، شامل مي شود و در اغلب قريب به اتفاق آيات قرآن، چنين وضعيتي را شاهد هستيم كه بهترين دليل بر آن است كه زن و مرد در نظر خداوند در جنبه انساني و منزلت ذاتي و الهي برابرند.
خطابات خداوند در هيچ يك از آيات ذكر شده، كه شامل اكثر قريب به اتفاق و تقريباً سراسر قرآن است مخصوص به مردان نبوده است و همگي اشاره بر اطلاق اين مطالب بر انسان چه مرد و چه زن دارد. بنابراين، آنچه به قرآن مي توان نسبت داد آن است كه زن و مرد، يكي بر ديگري برتري برتري نزد خداوند ندارند و زمينه رشد و تكامل الهي براي هردو ميسر و يكسان مي باشد و بلكه بايد گفت زن و مرد، مكمل يكديگر بوده و هر يك براي ديگري، نقش كامل كننده دارد.
در آيه 187 از سوره بقره آمده است:
هن لباس لكم و انتم لباس لهن
«آنان (زنان) پوشش شما هستند و شما پوشش آنهاييد.»
و مفاهيمي از اين قبيل، نشان مي دهد كه نقش زن و مرد را نمي توان در اصل خلقت، باصطلاح اصلي و فرعي دانست بلكه نقش هر دو مهم بوده و هر دو به يكديگر نيازمندند.
و اما زماني كه به تفاوت هاي بين زن و مرد مي رسيم درمي يابيم كه همين تفاوت ها نيز جز براي مكمل بودن زن و مرد نسبت به يكديگر نيست و تفاوت ها، علت نيازمندي آن دو به يكديگر است اما در مقام تكليف و اطاعت از خداوند، هر دو در يك جايگاه قرار مي گيرند.
قرآن كريم، عليرغم بعضي از ديدگاه ها كه حوا را عامل گناه و شر دانسته و علت هبوط آدم را وسوسه حوا مي دانند اين نظريه را رد مي كند و علت هبوط را گناه آدم و حوا و فريب شيطان مي داند چنانچه در سوره بقره آيه 35 آمده است:
«فازلهم الشيطان عنها فاخرجهما مما كانا فيه و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو لكم في الارض مستقر و متاع الي حين.
«بدين ترتيب، اين شيطان بود كه آدم و حوا را به لغزش افكند تا از آن درخت خوردند و بدين عصيان هر دو را از آن (بهشت پرنعمت) بيرون كرد و گفتيم به (آدم و حوا) فرود آئيد از بهشت كه برخي از شما، برخي را دشمنيد و شما را در زمين آرامگاه و آسايش خواهد بود تا روز مرگ.»

¤ تفاوت هاي زن و مرد
 

اينك كه اصل برابري ذاتي و همانندي ها ميان زن و مرد، روشن شد به برخي از تفاوت هاي موجود ميان زن و مرد اشاره مي كنيم با اين توضيح كه برخي تفاوت هاي جسمي و نيز رواني كه ميان زنان و مردان وجود دارد، سراسر تابع حكمت الهي و به مصلحت هردوست و همين تفاوت هاي حقيقي است كه موجب برخي تفاوت هاي حقوقي ميان آن دو مي شود كه منافاتي با برابري ذاتي و اصل عدالت ميان آن دو ندارد به ويژه آنكه تفاوت در تشريع و حقوق نيز صرفاً تفاوت در نوع عمل زن و مرد است نه در هدف نهايي و نتيجه و يا ارزش عمل آنها، زيرا كه خداوند، انسان را براي تكامل آفريده و هر يك از زن و مرد با عمل متناسب خود به اين كمال مي رسند و تفاوت روش، در اصل «كمال يابي»، تأثيري ندارد. به عبارت ديگر، تفاوت هاي حقوقي زن و مرد، متناسب با تفاوت هاي حقيقي آنان است ولي مايه نقص يكي و كمال ديگري نمي باشد بلكه قانون خلقت، خواسته است تا با اين تفاوت ها تناسب بيشتري ميان زن و مرد برقرار كند زيرا اگر زن و مرد، براي زندگي مشترك ساخته شده اند و مجرد زيستن، انحراف از قانون خلقت است، پس نقاط ضعف هر يك را بايد در نقاط قوت ديگري جبران كرده باشد.
آنچه زيربناي فكر توحيدي است آن است كه در تمام نظام آفرينش، قسط و عدل الهي حكمفرماست و اگر خداوند، هر يك از اين جفت را به تنهايي آفريده بود و يا هر دو را از همه جهات، عين يكديگر آفريده بود، جهان بشري، ادامه دار نمي بود و اگر خلقت انسان با هدف بقاي نسل بوده، بهترين راه خلق همين تفاوت هاست.
و آدم و حوا براي آن كه آدم و حوا باشند و به منزله دو گوهر خلقت، مبدأ پيدايش نسل انسان شوند و اگر لازم بوده كه زن و مرد، دو ركن اساسي حيات انساني باشند، اين تفاوت ها ضرورت داشته اند و اتفاقاً اگر هر دو يكسان و مانند هم بودند ديگر بقاء نسل و تشكيل خانواده، امكان نداشت.
]تفاوت ها براي آن است كه گروهي، گروه ديگر را به صورت متقابل و دوجانبه تسخير كنند و هيچ كس حق ندارد افراد ديگري را تحت تسخير خود درآورد اما خودش مسخر نشود، كسي نمي تواند به دليل داشتن قدرت و امكانات استعدادي يا غيراستعدادي از ديگران، تسخير يك جانبه طلب كند بلكه بايد تسخير متقابل و خدمت متقابل باشد تا نظام به احسن وجه اداره شود.
و اگر تسخير، متقابل نباشد همان استهزاء كردن و منافع ديگري را به سود خود رايگان بردن است كه قرآن آن را نهي كرده و آن را به عنوان ستم، تحريم و محكوم كرده است. بنابراين نظام آفرينش، استعدادهاي متقابل و متخالف مي طلبد و اين تفاوت هم براي تسخير دوجانبه و متقابل آن تقرب الي الله است.[8
البته بايد يادآوري كرد كه جنبه هاي متفاوت در زنان و مردان، جنبه هاي حداقلي است و شباهت ها حداكثري مي باشد و زن و مرد از بيشتر جوانب به يكديگر تشابه دارند و شباهت هاي اينان بيشترين ابعاد وجوديشان را فراگرفته است و از جمله: 1- در گوهر خلقت 2- در هدف از خلقت 3- در اصل رشد و تكامل 4- در بسياري از جهات جسماني و رواني، مشابه يكديگرند.
و بدليل همين يكسان بودن ارزش كلي اعمال نزد خداوند است كه تكاليف اصلي ايماني همچون امر به معروف و نهي از منكر و اقامه نماز و پرداخت زكات و اطاعت خدا و رسول خدا و نيز در اصل ولايت ايماني نسبت به يكديگر، كاملاً مشترك و يكسان مي باشند:
و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلاه و يؤتون الزكوه و يطيعون الله و رسوله اولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم9.
«مردان و زنان با ايمان، ولي (يار و ياور) يكديگرند، امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، نماز را برپا مي دارند و زكات را مي پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند. به زودي خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مي دهد خداوند توانا و حكيم است.»

¤ مبناي تفاوت، نقش پذيري در خانواده و جامعه
 

اساسي ترين تفاوت ميان زن و مرد، تمايز دستگاه تناسلي آنها از يكديگر و عوارض آن است و تفاوت در نقش جنسي هر يك از زن و مرد، منشاء تفاوت در ارزش عمل آنها نيست گرچه منشاء برخي تفاوت ها در حقوق و وظايف باشد. با بررسي فيزيولوژي انسان به تفاوت هايي در سه عرصه مي رسيم:
1- بعد روحي و رواني 2- بعد جسماني 3- بعد ذهني
]تفاوت هاي ميان زن و مرد از جنبه هاي جسمي و عقلي و رواني و تأثيرهاي آن دو بر يكديگر توجه فلاسفه جديد و قديم را به خود مشغول داشته است.
فزوني جنبه عاطفي زن بر مرد از ابتداء مورد توجه بوده است و شايد يك دليل آن اين باشد كه خداوند زن را براي ايفاي نقش مادري مهيا ساخته و ملاك حفظ حيات زوجيت و زناشويي او را در مؤنث بودنش قرار داده است.[10
هر موجودي بايد در چارچوب هويت وجودي و كيان انساني خويش، به تلاش بپردازد.
«قوانين فيزيولوژي نيز همانند قوانين جهان ستارگان سخت و غيرقابل تغيير است و ممكن نيست تمايلات انساني در آنها راهي پيدا كند.»11
در بحث «اختلاف در روح و روان» بنا به نظر ويل دورانت: «زن از مرد شكيباتر است گرچه شجاعت مرد در كارهاي خطير و بحراني زندگي بيشتر است اما تحمل دائمي و روزانه زن در مقابل ناراحتي هاي جزيي بي شمار بيشتر است. جنگ جويي زن، در وجود ديگري است. زن سرباز را دوست دارد و از مرد توانا خوشش مي آيد، در مشاهده قدرت، نوعي عامل خوشي فرودستانه او را تحريك مي كند12.
بعبارت ديگر، تفاوت هاي جسمي و رواني ميان زن و مرد، بعلت نقش متفاوتي است كه آنها در خانواده و جامعه، ايفاء مي كنند و هر يك به اسباب و امكانات و استعدادهاي متناسب با نقش خود، مجهز شده اند.
اينك به بيان بعضي از اختلافات روحي رواني زن و مرد با استناد به ملاحظات علمي و كشف تجربي دانشمندان مي پردازيم.
- عواطف و احساسات: زن از مرد، عاطفي تر است و با اين سرشت به دنيا مي آيد و زندگي مي كند 13 و به ارتباط هاي عاطفي علاقه نشان مي دهد. احساس محبت در دختران بيش از پسران است14.
وقتي نگاه به عواطف و احساسات بين زن و مرد مي كنيم به عدالت و نظم و تدبير خداوند در خلقت بيشتر پي مي بريم زيرا خداوند، زن را براي مادري و فرزنددار شدن برگزيده و باتوجه به برتري حالات روحي عاطفي و احساسات او چنين انتخابي براي او بهترين انتخاب بوده است و تنها زن با چنين روحياتي از عهده اين مسئوليت برمي آيد. عشق و علاقه مادر به فرزند و تحمل تمامي مشكلات فرزند از ابتدا بارداري تا به انتها همه نشأت گرفته از آن حالت زن مي باشد.
بعبارت ديگر، در اينجا نيز تفاوت حقيقي، منشاء تفاوت حقوقي شده است. بعنوان مثال شايد نظريه تفاوت در حكم «جهاد» يا «قضاوت» ميان زن و مرد، به همين علت باشد كه زن، طبعاً حساس تر و عاطفي تر از مرد مي باشد در جريان قضاوت طبيعتاً، بيشتر تحت تأثير عواطف روحي و رواني قرار مي گيرد و از جمله به همين سبب، تكليف قضاوت و يا جهاد از دوش زنان برداشته شده است. برخي تفاوتهاي رواني و روحي ديگر را مي توان چنين برشمرد:
- استرس: معمولاً بين 10تا 15% مردان از فشار رواني رنج مي برند حال آنكه اين رقم درمورد زنان به 21% مي رسد15. اگر زنان، به مراتب بيش از مردان دچار بحران رواني و استرس مي شوند پس بسيار منطقي است كه اسلام، زنان را كمتر درگير مسئوليت هاي حاد اقتصادي و اجتماعي كرده باشد و مثلاً مسئوليت تأمين مخارج خرج خانه و انجام تكاليف پرتنش اجتماعي در بيرون از منزل را به عهده مرد گذارده باشد. زيرا اين مسايل معمولاً همراه نگراني و استرس هاي دروني مي باشد و زن از حساسيت و آسيب پذيري بيشتري در اين حوزه، برخوردار است و شايد از جمله به همين دليل نيز باشد كه برخي مسئوليت هاي حاد اجتماعي را خداوند از زنان، نخواسته است.
- گرايش معنوي: «گرايش قلبي به دين در ميان زنان بيشتر از مردان مشاهده مي شود و زنان، مسايل روحي و معنوي را با روان خود، سازگارتر مي يابند.»16
زن، از احساس دروني قوي تري نسبت به مرد برخوردار و همين حالت در نوع گرايش وي به دين و معنويت، نيز اثر مي گذارد زيرا گرايش به دين، يك امر فطري است كه در نهان هر انساني گذارده شده و ظهور اين حالت فطري (گرايش به عبوديت و الوهيت) در همه افراد، يكسان نمي باشد بلكه زن به عنوان انسان حساس تر، اين حالت را سريعتر و برجسته تر در خود، بروز مي دهند.
البته اين قوت گرايش قلبي در زنان، مانع از «معرفت و شناخت ديني در زنان نيست و چه بسا حتي زناني نسبت به مردان، قدرت درك ديني بيشتري نيز داشته باشند چنانچه در روايتي از امام صادق(ع) آمده است كه از برتري درك و شناخت زنان در مواردي سخن گفته است:
«ربّ امرأه أفقه من رجل...» چه بسا زناني كه در دين شناختي ژرف تر از مرد دارد17.

¤ برخي تفاوت هاي ديگر...
 

تفاوت هاي جسماني مهمي نيز ميان زن و مرد وجود دارد كه حتي شامل ادراكات حسي آن دو مي شود بعنوان نمونه، مثلاً در موضوع حواس پنج گانه، ميان زن و مرد، اختلافاتي وجود دارد از آن جمله در حس بويايي، مرد بالغ نسبت به بعضي از بوها بي تفاوت است درحالي كه زنان نسبت به همان بوها حساسيت نشان مي دهند و به طور عمومي، حس بويايي در زنان، تيزتر از مردان است18.
در حس بينايي، مردان از زنان، قوي ترند19. و از نظر حس چشايي، نوزادان دختر به محلول هاي شيرين، علاقه بيشتري از خود نشان مي دهند و زنان به مزه هاي ترش، حساس ترند20.
به طور كلي از لحاظ جسماني به طور متوسط، مرد، درشت اندام تر -بلندقدتر- خشن تر از زن است. صداي زن، نازكتر و رشد بدني و ضربان قلبش سريع تر و مقاومت وي در مقابل بيماري، بيشتر از مرد است. زن زودتر به مرحله بلوغ مي رسد و زودتر از نظر توليد مثل از كار مي افتد. مغز متوسط مرد بزرگتر از مغز متوسط زن است ولي با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموع بدن، مغز زن، بزرگتر است.
از لحاظ رواني، ميل مرد به ورزش - شكار و كارهاي پرحركت، بيش از زن است. احساسات مرد، مبارزه جويانه تر و متجاوزانه تر و احساسات زن، صلح جويانه تر و آرامتر است. زن از توسل به خشونت درباره ديگران و خود، بيشتر پرهيز مي كند و لذا خودكشي در مردان، بيشتر و خشن تر مي باشد. احساسات زن از مرد، جوشان تر، سريع الهيجان تر و در عين حال، بي ثبات تر است. زن نسبت به مرد، محتاط تر، ترسوتر و تشريفاتي تر بوده و به زينت و آرايش، علاقه بيشتري دارد و احساسات مادرانه از دوران كودكي در او نمودار مي شود، زن در علوم استدلالي و عقلي خشك، به پاي مرد نمي رسد، اما در مسائل ذوقي و احساسي، مثل ادبيات، نقاشي و... دست كمي از مرد ندارد. قدرت كتمان راز در مرد، بيشتر از زن است و اسرار ناراحت كننده را در درون خود حفظ مي كند. از نظر مرد، خوشبختي، به دست آوردن مقام و شخصيتي قابل احترام در اجتماع است اما از نظر زن، بدست آوردن قلب يك مرد، و نگهداري او براي تمام عمر نهايت خوشبختي محسوب مي شود.
از نظر احساسات نسبت به يكديگر، مرد، خواستار تصاحب شخصي زن و زن، خواستار تصاحب دل مرد و تسلط بر قلب اوست. زن از مرد، شجاعت و حمايت مي خواهد و مرد از زن، زيبايي و دلبري. زن بيش از مرد قادر است بر شهوات خود، مسلط شود. شهوت مرد، ابتدايي و تهاجمي است و شهوت زن انفعالي و تحريكي است. مرد مظهر عاشقي و زن، مظهر معشوقيت است. احساسات مرد، طالبانه و احساسات زن، مطلوبانه است. مرد، جهانگير و زن، مردگير آفريده شده است.
تاريخ روابط زن و مرد را فقط از نظر حس استخدام و اصل متنازع بقا تفسير مي كند در صورتي كه پيوندي بالاتر از شهوت پايه وحدت زوجين را تشكيل مي دهد كه قرآن كريم از آن به نام مودت و رحمت ياد كرده است:21
«و من اياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه» و يكي از نشانه هاي خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان زوجي بيافريند كه در برابر او آرامش يافته، با هم انس گيريد و ميان شما دوستي و مهرباني برقرار نمود.» (سوره روم/آيه 21).
¤ تفاوت ها بنيان حركت هوشمند زن و مرد
هنگامي كه به تمام تفاوت ها ميان زن و مرد، اعم از روحي و رواني و يا جسمي (بيماري، نياز به غذا، هورمون هاي جنسي، پروتئين ها، مغز و اعصاب، اندازه و وزن، چربي ها، ارزش هاي خوني، استروژن، آبستني، استخوان و مفاصل، قلب و عروق، طول عمر و مرگ) مي نگريم كاملا به نوع وظايف و حقوق كه منطبق بر نظام خلق و آفرينش خداوند در زن و مرد است و به هماهنگي طبيعت با شريعت و مسئوليت هاي مختلفي كه خداوند براي هر يك براساس توان آنان تعيين نموده است پي مي بريم. خداوند با توجه به حساس بودن جسم زن و ضعيف تر بودن او و ضعف نسبي اش در مقابله با خشونت و درگيري و... مسئوليت تأمين زندگي، امنيت نگهداري زن و فرزند، انجام كارهاي سنگين و... را برعهده مردان نهاده است و به زن به عنوان موجودي حساس، عاطفي، مهربان و... نقش هايي هم چون مادري، همسري، تربيت فرزندان، كنترل داخل خانه و تسكين دهنده و تقويت كننده روحيه مردان و فرزندان در مقابل با مشكلات قرار داده است و البته اين به معناي ناتواني زن از حضور در جبهه هاي مبارزات سياسي و حتي جهاد نظامي و يا فعاليت هاي سنگيني اجتماعي نيست چنانچه زنان مسلمان بسياري در اين عرصه ها با الهام از حضرت فاطمه(ع) و حضرت زينب(س) حضور داشته و رشادت ها آفريده اند.
تمام خلقت براساس نظم و عدل الهي بيان شده است و كوچك ترين نابخردي و ناموزني در نظام آفرينش وجود ندارد و اگر اين اختلاف ها نمي بود ديگر اين دو موجود چگونه مي توانستند يكديگر را جذب كنند چون كمبود بعضي حالات در ديگري باعث شده تا آنها در جنس مخالف خود جويا باشد و با قراردادن اين دو موجود در كنار يكديگر و تكميل كردن آنان، تكامل زن و مرد، به كمك يكديگر محقق مي شود. خداوند، انسان را براي رسيدن به تكامل الهي آفريده و هدف از خلقت نيز رسيدن به خداوند مي باشد و اين كمال با قرارگرفتن زن و مرد در كنار يكديگر بوجود مي آيد.

جمع بندي و نتيجه گيري
 

در باب شباهت ها و تفاوت هاي مرد و زن مي توان چند اصل كلي را نتيجه گرفت و به چنين جمع بندي رسيد:
اصل 1) مرد و زن در اصل گوهر انساني و نفخه روح الهي مساوي و مشتركند و كرامت و ارزش انساني نه به جنسيت بلكه به انسانيت و تقوا است. به عنوان نمونه:
الف) خلقكم من نفس واحده... (آفرينش از يك گوهر وجودي).
ب) لقد كرمنا بني آدم... (تكريم عام)
ج) ان اكرمكم عندالله اتقيكم (تكريم خاص كه ملاك تقواست)
اصل2) مرد و زن از لحاظ جسماني و رواني و ذهني و عاطفي و در احساسات و تملايلات و استعدادها ونيازها و قواي انساني داراي شباهت حداكثري هستند اما در برخي از اين موارد نيز تفاوت هايي حقيقي و تكويني با يكديگر دارند كه دلايل تفاوت هاي حقيقي در مواردي مردان و در مواردي زنان قوي ترند و توان بيشتري دارند.
اصل3) در حوزه تفاوت هاي حقيقي مرد يا زن هيچ يك نبايد از نقطه قوت خود يا نقطه ضعف ديگري سوءاستفاده كند.
اصل4) تفاوت حقيقي و طبيعي به مفهوم تفاوت ارزشي نيست و نقطه قوت طبيعي هيچ يك به مفهوم برتر بودن او يا كرامت و ارزش بيشتر در او نيست.
اصل5) تفاوت هاي حقيقي در مواردي باعث تفاوت هاي حقوقي و مسئوليت ها مي شود و چنانچه شباهت حداكثري حقيقي ميان زن و مرد باعث شباهت حداكثري حقوقي و مسئوليت در اكثر موارد ميان زن و مرد است.
تفاوت هاي حقيقي و طبيعي نيز مي تواند منشاء قضاوت هاي حقوقي بشود. يعني در اكثر موارد، حقوق و وظايف زن و مرد كاملا يكسان است اما در مواردي، حقوق زن بيشتر و مسئوليت هاي او كمتر است و در مواردي نيز حقوق مرد، بيشتر و مسئوليت او كمتر است و اين نوعي تفاوت طبيعي از لحاظ جسماني و طبيعي است كه به نوعي تقسيم كار طبيعي در برخي موارد ميان آنان مي شود زيرا در مواردي مردان به زنان محتاجند و در مواردي زنان به مردان نيازمندند كه بايد مورد حمايت آنان باشند و به يكديگر كمك كنند.
اصل6) تفاوت هاي حقوقي نيز به مفهوم تفاوت ارزشي نيست بلكه نوعي تقسيم كار و برنامه ريزي براي زندگي مشترك و پوشش دادن به ضعف ها و نيازهاي يكديگر است (هن لباس لكم و انتم لباس لهن) و تفاوت نقش ها به تناسب همان تفاوت طبيعي ميان آن دو است.
اصل7) هيچ يك از دو جنس نبايد از موارد تفاوت در برخي مسئوليت ها و حقوق عليه يكديگر سوءاستفاده كنند و از موقعيت حقوقي خود در جهت ظلم به ديگري بهره برداري كنند. بلكه موارد تفاوت از باب تناسب با توان و ظرفيت هر يك بايد در جهت حمايت از ديگري و گرم و مستحكم نگه داشتن خانواده «مودت»به تعبير قرآن و آرامش دادن به تعبير ديگر قرآن (سكن) استفاده كنند

منبع:تبيان اصفهان
ارسال توسط کاربر محترم سايت : sajad2007
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image