جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
سلوک و سقوط
-(37 Body) 
سلوک و سقوط
Visitor 12635
Category: دنياي فن آوري
بررسي و تاثير لقمه حلال و حرام بر زند گي انسان
بحث لقمه حلال و حرام که به نوعي، ارتباط با رزق و روزي انسان دارد از يک نگاه خاص قابل بررسي جدي است و آن نگاه، نگاه اعتقادي و معرفتي به اين قضيه است که در آنجا ما مي توانيم درباره کسي که طلب رزق و روزي از خدا مي کند، (بينش اعتقادي) را در نظر بگيريم. به اين تعبير که معمولا کساني که د نبال رزق و روزي هستند رزق و روزي را از آسمان و از خداوند مي خواهند. کما اينکه درباره خود کلمه رزق گفته اند که آن عطاي بي منتي است که خداوند به انسان مي د هد و هميشه هم در زند گي انسان جاري است؛ يعني خداوند معطل اين نيست که کسي شکر او را به جاي آورد يا نه. فلذا عطايي و هد يه الهي خداوند هميشه در زند گي انسان جاري است؛ حالا چه د نيوي و چه اخروي، چه مادي و چه معنوي، چون واژه رزق هم صورت د نيوي دارد و هم صورت اخروي. مثلا در زيارت عاشورا مي گوييم: «ورزقني البراعه من اعدائکم» خداي روزيمان باشد برائت از د شمنان اهل بيت (ع). پس نکته اول اين است که در نگاه انسان مسلمان رزق و روزي ريشه در آسمان دارد و آسمان هم در واقع اراد ه حضرت حق و دستگاه الهي است. اينکه رزق انسان قدر مقدر دارد، بيش از آنچه تلاش مي کند گيرش نمي آيد. اينکه رزق انسان اندازه دارد و «قَدَراً مَقدُوراً» است، يعني اگر بيشتر از آن بخواهد تلاش کند به نتيجه اي نمي رسد و به همين جهت اگر پايش را از حد خودش درازتر کند و خدايي نکرد ه مرتکب حرامي در کسب شود، در حقيقت اين فرد چيزي از د يگران به ناحق کسب نکرد ه بلکه در واقع از خود ش کم گذاشته.

انرژي هد رفته؛ حرام
 

بحث حرام در حيطه هاي مختلف هم وارد مي شود؛ مثلا يک ساعتي را که بايد کار کنم. بنشينم سرکار و گيم بازي کنم. امام (ره) به طلبه ها مي گفت که حرام است در مدرسه بمانيد و درس نخوانيد. اين خيلي نکته عجيبي است. حتي ممکن است يک وقت هايي انسان کار بدي نکند ولي آن کاري را که بايد انجام بد هد، نکند. شما آن انرژي به هد رفته را تبد يل به انرژي حرام کرد ه ايد. در قرآن هست که «اَلَم تَرَ اِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً» (ابراهيم/28)؛ يعني کساني که نعمت خدا را کفران کرد ند.

رزق و روزي؛ هد يه اي الهي
 

نگاه يک انسان مسلمان مومن به مساله رزق و روزي يک نگاه کاملا معنوي است و اصلا مادي نبايد باشد. در روايات هم آمد ه که کسي که روزي حلال مي خورد و تلاش مي کند، مثل مجاهد در راه خداست. اين نکته که روزي حلال با جهاد در راه خدا پيوند مي خورد، نشانگر اين است که اصلا مسالاه کسب روزي مادي مطرح نيست. اصلا مشکل از آنجا آغاز مي شود که ما فکر مي کنيم در زند گي معمولي مان خود مان پول در مي آوريم؛ مثلا من مي آيم سرکارم، آن آقا رانند گي مي کند، فلاني تد ريس مي کند و در واقع اين اند يشه حاکم مي شود که اين من هستم که روزي ام را تامين مي کنم. بله، واقعا تلاش من هم هست اما اين تنها يک جزء کوچک است؛ علت حقيقي و واقعي آن لطف خداست.
حالا اگر کسي نگاهش را از اين قضيه ببرد، يعني چشمش را از آسمان بگير و بگويد خود م هستم، چون بعضي وقت ها انسان در زند گي فکر مي کند که خود ش دارد کسب مي کند. بله، ما نان از عمل خويش مي خوريم و ناز نامرد را نبايد در زند گي بکشيم اما واقعا آن نياز به درگاه خدا و اين همه دعاها که در زيارت ها هست- «اَللهُمّ ارزُقناَ رِزقاً حَلاَلاً طَيّباً»- رزق طيب، حلال و واسع را طلب مي کند خيلي مهم است. مشکل از اينجا شروع مي شود که انسان در مساله روزي چشمش را از آسمان مي گيرد و به زمين مي دوزد. آن وقت اين روزي مرحله مرحله مي شود.

برکت در روزي
 

حتما هم اينجا نياز نيست که آد م حرام خوار باشد. خيلي وقت ها هست که همه حلال مي خورند. خداوند در روزي چون قرارش اين بود ه که حداقل ها و قوت لايموت را بد هد، خيلي معطل نمي شود که من چي مي گويم و از او مي خواهم يا نه! حتي حلال مي خوريم اما آن حلالمان يک چيزي درونش نيست و آن برکت است. اگر شما قران را ببينيد مساله برکت را با تقوا پيوند مي زند؛ يعني مي بينيد که آن يک مساله معنوي است؛ «وَلَو اَنّ اَهلَ القُرَي آمَنُوا وَ اتَّقُوا لَفَتَحنَا عَلَيهِم بَرَکاتٍ مِنَ السّمَاءِ و الارض.» اگر شهرها و بلاد و سرزمين ها ايمان و تقوا داشته باشند ما برکات را از آسمان و زمين نازل مي کنيم؛ مثلا همين باران؛ باران منشا اصلي رزق و روزي انسان است.
در واقع قرآن نزول باران و روزي را کاملا به آسمان و خداوند پيوند مي زند، همان طور که در دعاي کميل مي گويد: «گناهاني از من را ببخش که از اجابت دعا جلوگيري مي کند.»

رزق طاهر، رزق طيب
خيلي از زند گي ها برکت ندارد. ما يک رزق طاهر داريم و يک رزق طيب.
رزق طاهر يعني رزقي که در آن نجاست نيست؛ مثلا اين غذايي که من مي خورم، داخل آن خون نيست يا نجاستي روي آن نيامد ه.اما مهم تر از طاهر، طيب است؛ يعني داخل آن لقمه و غذا آلود گي هم نيست؛ مثلا اين ناني که من مي خورم اگر رويش خوني بچکد نجس مي شود اما اگر دست من جوهري باشد يا مثلا آن نان پاخورد ه باشد ديگر تميز نيست. بنابراين ما بالاتر از رزق طاهر، رزق طيب مي خواهيم، يعني رزقي که به د لمان بنشيند. هرگا ه در اين مرحله چشم از آسمان گرفته شود، روزي طيب از انسان گرفته مي شود؛ يعني رزق دلنشين از بند ه سلب مي شود.
ما پدر و مادرهاي خوبي داريم که خيلي براي بچه هايشان تلاش مي کنند و زحمت مي کشند اما اين زحمت و غذايي را که سر سفره مي گذارند آلود ه به منت مي کنند. مي گويند از صبح دويد ه ايم، حالا بيا بنشين و اين غذا را بخور. خوب حالا وظيفه ات است. تو پدر و مادر هستي بايد اين کار را بکني. يک روز پدر و مادري به سن من مي رسند، من پسر و دختر وظيفه دارم که به آنها خد مت کنم، حالا بيايم و بگويم که نان تو را من مي د هم و منت بگذارم.
اين آلود ه کرد ن به منت ها باعث مي شود خيلي از چيزها که ممکن است حلال باشد دلنشين و گوارا نباشد. اگر نسبت به اين قضيه د قت نکنيم يک درجه تنزل مي کنيم. اگر از اين رزق طيب پاسداري نکنيم به رزق طاهر هم نمي رسد؛ يعني آلود گي ها و نجاست ها ماد ي و معنوي هم داخل آن مي شود. در اولي بحث کسب با برکت و بي برکت است. در بحث طيب بود ن، آن لقمه حلال است، ولي لقمه دلنشيني نيست؛ مثل نمازي که مي خوانيم قبول است ولي واقعا نماز نيست. اين رزق را مي گوييم طيب.
در اين موضوع خيلي بحث ها وارد مي شود مثلا مي گويند هر کسي دائما شغلش را تغيير بد هد برکت از روزيش مي رود. بسياري از کارها در رزق مکروه است؛ مثلا در مکاسب آمد ه که سرشب در مغازه ها اين قدر چراغ روشن نکنيد که چشم مرد م فريفته چراغ بشود تا جنس؛ اين کراهت دارد. اگر ما اينها را د قت نکنيم، يعني اين مرزها شکسته شود، کم کم حرام خواري هم برايمان عادي مي شود.
 

لقمه حرام
 

يک بحثي در فقهمان داريم به نام مکاسب محرمه. مقصود از مکاسب محرمه يعني کسب مال از راه حرام. کسب از راه حرام 2 نوع است؛ گاهي اوقات من خريد و فروش يک شيء حرام مي کنم؛ مثلا شراب فروشي، گوشت خوک فروشي.يک جاهايي استثنائا عيب ندارد؛ مثلا خريد و فروش سگ حرام است اما اگر سک شکاري باشد، سگ نگهبان باشد يا سگ تجسس، نه. پس يک مبحث مکاسب محرمه در مورد اين است که خود ماد ه و کالا حرام است.
اما يک جا مقصود از حرام اين نيست. من دارم ماشين مي فروشم، من دارم خانه مي فروشم، من دارم قرض و وام مي د هم. ماد ه خريد و فروش بين ما حرام نيست اما عملي در اين معامله انجام مي شود که حرام است. يک وقتي يک چيز حرام است و يک وقت هم يک چيز حلال است و ما آن را حرام مي کنيم؛ اين خيلي بد است.
مثلا فرض کنيد وامي که من به شما مي د هم فلان مقدار و اين مي تواند قرض الحسنه اي باشد که خدا مي گويد «من ذَا الّذِي يُقرِضُ اللهَ قَرضاً حَسَناً» انگار در دست خدا پول گذا شتي-اين را با يک مقدار جابه جايي تبد يلش کنم به ربا. قرآن درباره ربا مي گويد: «فَاذَنُوا بِحَربِ مِنَ اللهِ» (بقره/279) مي گويند بد ترين حرام خواري ها، حرام رباست. هيچ چيزي بد تر از اين وجود ندارد. در روايت هست که اگر کسي يک درهم حرام بخورد مثل اين مي ماند که با محرم خود ش در کنار کعبه زنا کرد ه. حالا تا اينجا بماند، مي رويم کربلا و دوباره بر مي گرد يم.
حضرت امام حسين (ع) در جايي نشسته بود ند، خانمي به نام «جويد همداني» مي آيد آنجا. حضرت از اين خانم سوال مي کند که «اخبرني عن الموالي». به من بگو موالي چه مي کنند (موالي ايرانيان و غير اعرابي بود ند که توي دين داري و تشيع به نسبت اعراب پابرجاتر بودند). اين خانم به حضرت مي گويد که «آکل الربا و حريص علي الد نيا»؛ يعني دو گروهند؛ يا ربا خوارند يا حرص دنيا مي خورند. بعد حضرت مي فرمايد: «اخبرني علي الشباب العرب.» جوانان عرب چه مي کنند؟! اين خانم چه مي گويد که اينها هم مشغول «جلاهق» هستند. جلاهق تيله هايي بود که قد يم ها با گل درست مي کرد ند. امام حسين (ع) مي گويد: «انالله و انا اليه راجعون» بعد مي گويد اين دو گروه يعني مواليان که حاميان اهل بيتند و جوانان دو گروه هستند که ما به آنها اميد بستيم. اگر اينها گرفتار اين باشند، «انا لله و انا اليه راجعون». امام حسين (ع) دو جا: «انالله» مي گويد: يک بار براي يزيد؛ دين، يک رئيسي مثل يزيد داشته باشد بايد فاتحه دين را خواند، اينجا هم «انالله» مي گويد؛ يعني جامعه اي که گرفتار حرص به دنيا، لهو و لعب و حرام خواري شده بالاخره روي خوش را نخواهد د يد.

نقش لقمه حرام در ماجراي کربلا
 

جامعه اي که در زمان امام حسين (ع) بود شاخصه هاي منفي زيادي داشت. شايد بتوانيم بگوييم يکي از آنها حرام خواري بود. در کلام امام حسين (ع) هست؛ به طرز عجيبي بر دو پد يد ه بد حرام زاد گي و حرام خواري اشاره کرد ه است، آنجايي که حضرت مي فرمايد که «الا و ان الدعي بن الدعي قد رکز بين اثنتين بي السله و الذله » اين آد م زنازاد ه يعني خودش زنازاد ه بود و پدرش هم زنا زاد ه بود. اين يعني چه؟! يعني دارد اشاره مي کند کسي که در برابر خدا مي ايستد و حتي آنهايي که بر پيکر مطهر امام حسين (ع) اسب دواندند، خود عمر سعد درباره اين د ه نفر مي گويد که همه آنها زنازاد ه اند؛ يعني اگر يک جامعه پاکدامن و پاک خوار نباشد، اين جامعه دچار اين بد بختي ها مي شود.
«هيهات من الذله». ذ لت از من دور است و خدا نمي پسند د که من بروم زير ذ لت و رسول هم نمي پسند د «حجور طابت و طهرت»؛ يعني آد م هاي پاک و طاهر نمي پسند ند که من زير بار ذلت بروم. معلوم مي شود آدمي که نطفه اش ايراد داشته و شبهه دار باشد، راضي به ظلم مي شود.
حضرت چند سخنراني در روز عاشورا کردند: يک سخنراني اول و بعد از نماز صبح بود و يک سخنراني هم در آخرين لحظات ايراد نمود ند که به نوعي اتمام حجت را بر آنها انجام داد ه باشند. در آن لحظه که حضرت صحبت مي کرد ند سپاهيان دشمن شروع مي کنند به هلهله و سوت زد ن. حضرت مي فرمايد: «الا تسمعون قولي؟» چرا حرفم را گوش نمي د هيد؟ بعد حضرت شروع کرد ند به صحبت کرد ن و در پايان با تاسف گفتند: «قد ملئت بطونکم من الحرام.» شکمتان از حرام و شبهه پر شد ه.
ما ازاين اتفاق چند نکته راجع به حرام خواري دستمان مي آيد؛ نکته اول اينکه حرام خواري در بد شد ن افراد علت تامه نيست؛ يعني تمام نيست، چون اين جا بحث مي شود، در خانه اي که پدر حرام مي آورد بچه که گناهي ندارد. اين جا بحث اين است اين لقمه علت تامه نيست ولي زمينه ساز است. يعني به طور طبيعي آن کسي که در اين مرحله است (کما اينکه در مورد زنا هم همين طور است) بسيار زمينه مساعدي براي خبط و خطا را دارا هست.
نکته دوم اينکه حرام خواري کاتاليزور است يعني تسريع مي کند بد شد ن آد م ها را. جامعه اي اگر زمينه هاي اوليه فساد را داشته باشد و به حرام خواري بيفتد ره صد ساله را براي بد شد ن يک ساله مي رود.
داستان شريک بن عبدالله نخعي است که در زمان مهدي عباسي بود ه. مهدي از او دعوت مي کند که به عنوان قاضي القضات دربارش فعاليت کند. عبدالله نخعي مي گويد که من د ينم را به دنيا نمي فروشم. مهدي او را احضار مي کند و پيش روي عبدالله سه راه مي گذارد؛ يا بايد قاضي القضات من بشوي يا بايد به بچه هاي من درس بد هي يا بايد يک ناهار پيش من بخوري. او مي گويد آن دو مورد اول را فراموش کن. يک ناهار مي خورم. مهدي به آشپزش دستور مي د هد يک غذاي خوب فراهم کند. آشپز هم بعد از تهيه غذا مي آيد و در گوش مهدي مي گويد که يک کاري کرد م که ديگر روي خير را نبيند. غذا را مي خورد. عبدالله بعداز مد تي مي رود نزد خزانه دار بني عباس و مي گويد يک کيسه کم است، دو تا بد ه، سه تا بد ه. خزانه دار مي گويد مگر گند م مي فروشي که اين قد ر از من سکه مي خواهي. عبدالله مي گويد گند م چيست من دينم را فروختم. با يک ناهار اين اتفاق مي افتد.
نکته سوم حرام خواري در تربيت در ذ يل بحث کاتاليزور بودن خيلي نقش تسريع کنند ه اي توي بد شد ن دارد. در جامعه ما الان هم کسب کم برکت هست، هم بي برکت و هم حرام.من مراجعه اي به کتب روان شناسي و اخلاقي کرد ه ام خيلي کم ديد ه ام که به اين موضوع پرداخته اند .
الان صدا و سيماي ما، روزنامه هاي ما، مربيان تربيتي ما و ...چقدر راجع به لقمه حلال و حرام صحبت مي کنند؟! دائما مي گويند استرس وارد نکنيد. اضطراب را کاهش بد هيد و ... دائم اين حرف ها را مي زنند در حالي که دو چيز در تربيت اساسي است: يکي حلال زاد گي است که الحمد لله جامعه ما در اين باره پاک و مطهر است. ولي از آن طرف متاسفانه مبتلا به شبهه خواري، حرام خواري و شيوع آن در جامعه هستيم. اين زيرساخت تربيت است.
ما در بحث هاي تعليم و تربيتمان، در رسانه هايمان و ... به د کوراسيون تربيت مي پردازيم. به نماي تربيت مي پردازيم اما به فونداسيون کم پرداخته مي شود آن وقت هنگامي که اين اتفاق افتاد به ميزاني که کاتاليزور مي شود و ما را پيش مي برد، به سمت سقوط به همان ميزان هم مانع آن مي شود که به سمت خوبي برويم. يعني از يک طرف ما را هل مي د هد به سمت جهنم و از طرف د يگر ما را مي کشد و از بهشت دور مي کند.
آقاي حائري شيرازي در کتاب مثل ها و پند ها تعبير زيبايي دارد. در آنجا مي گويد که حرام خواري و حلال خواري مثل ذرات آهن هستند. اگر کسي حرام خوار باشد مثل براد ه هاي آهن از کنار معصيتي عبور کند زود جذ ب آن مي شود. اگر حلال خوار باشد آن براد ه هاي آهن وجود ش جذب خداوند مي شود. پس حلال و حرام خواري و بحث تربيتي آن نقش زيربنايي دارد و علت تامه نيست ولي زمينه ساز است اما در عين حال تسريع کنند ه گنا ه است و هم جلوگيري کنند ه از طاعت خداوند.

حرام خواري جمعي!حرام خواري فردي!
 

در جامعه، حرام خواري دو جور ممکن است اتفاق بد بيفتد. اگر در جامعه اي حرام خواري فردي بود ولي حکومت نسبت به اين قضيه روي خوش نداشت و سعي شان اين بود که حرام خواري نشود، اين يک علامت خوب است. اين به اين معني نيست که حرام خواري اتفاق نمي افتد. ممکن است باشد حتي ممکن است که در ادارات هم رشوه خواري باشد ولي بالاخره خواسته حاکميت و زمامداران اين نيست که اين اتفاق بيفتد. بنابراين آد م مي تواند بگويد که اين حقوقي که از دولت مي گيرد پاک است.
شما ببينيد در اوايل حکومت رضاخان علما گرفتن حقوق دولت را حرام کرد ند. اين حرکت خيلي نکته دار بود. چيزي که در زمان يزيد اتفاق افتاد اين بود که آن افرادي که در لشگر ابن زياد بود ند، در شرايطي زند گي مي کرد ند که حاکم نه تنها به حرام خواري تشويق مي کرد؛ بلکه خود ش هم حرام خوار بود. اين براي حاکم شد ه بود يک اصل، هنجار و ملاک. اين هنجار را حکومت به رسميت شناخته بود. اين جامعه د يگر يعني منحط. در اين جامعه بايد خون ريخته شود و اگر در جامعه اي حاکم اين گونه شد که حرام خواري را رواج داد و خود ش حرام را هم به معني ماد ه حرام يعني شراب خورد و هم معامله حرام را رواج داد جامعه آن قدر بد مي شود که اگر امام معصوم هم بيايد د يگر حرف او را نمي شنود.
مشکل مرد م کوفه، مشکل اعتقادي نبود. امام حسين (ع) را همه قبول داشتند. سپاهيان ابن زياد اکثر قريب به اتفاقشان کوفي بود ند. يعني کساني بودند که حضرت علي (ع) را مي شناختند. اينها همه شان حرامزاده نبود ند. گرچه روسايشان حرامزاده بود ند اما آنها به حرام خواري مبتلا بود ند چون مبتلا شد ند حقانيت امام حسين (ع) را مي فهميد ند ولي مسخره مي کرد ند. مي فهميد ند که امام حسين (ع)است ولي مسخره مي کرد ند و حقيقت را نفي مي کرد ند.

لقمه حرام حرکت به سمت ظلم
 

من بحث نقش لقمه حرام در گسترش ظلم را با يک مثال بيان مي کنم؛ ديد ه ايد که مي گويند افرادي که سيگار مي کشند احتمال ابتلا به سرطان در آنها مثلا 70 درصد بيشتر از ديگران است. در مورد اين موضوع هم به اين صورت است. يعني درصد ظلم با حرام خواري رابطه مستقيم دارد. در واقع با حرام خواري بذر ظلم، جور و ستم در وجود انسان کاشته مي شود به عنوان يک علت زمينه ساز. حالا اگر ما مراقب نباشيم، سرباز مي کند و مي شود يک خار و آن وقت انسان را نيش مي زند.
البته اين به آن معنا نيست که اگر کسي حرام خورد د يگر فاتحه اش خواند ه مي شود. نه! راه باز است. حلال مثل آن بذر گند م است و حرام مثل بذر خار. در واقع حرام خواري يک بيماري ريشه اي است. چگونه مي گو ييم دروغ کليد کل شر است حرام خواري هم به همين صورت است يعني انسان را وارد شهر بد ي ها و پلشتي ها مي کند و عجيب اين است که حرام خواري قبح خيلي از گناهان را از بين مي برد. کسي که حرام مي خورد راحت دروغ مي گويد، راحت غيبت مي کند تا آنجا که راحت هم آد م مي کشد. روايت هاي متعددي در اين زمينه وجود دارد. حضرت مي گويد، کسي که عبادت مي کند و حرام مي خورد مانند کسي است که ساختماني را روي رمل بنا مي کند. يعني فونداسيون ندارد، يک تکان بخورد د ينش برباد مي رود.
برخي از گناهان هست که نماز، روزه و صد قه کفاره اش نمي شود. از پيغمبر (ص) سوال مي کنند که علاج آن چيست؟ مي گويد کسب حلال. اگر مي خواهي فلان گناهت بخشيد ه بشود برو زحمت بکش و نان حلال بخور. آن نان حلال آن را از بين مي برد. يک نفر آمد نزد حضرت و مي گفت: استغفرالله، استغفرالله. حضرت فرمودند: مادرت به عزايت بنشيند، اين طوري که توبه نمي کنند.توبه آن است که هر آنچه از حرام خوردي آب کني و دوباره از حلال بروياني. يعني توبه را مي برد در ذوب کرد ن مال حرام و کسب مال حلال.
اين قضيه آن قدر مهم است که در روز قيامت بند ه قد م از قد م نمي تواند بردارد مگر اينکه از چند سوال سربلند بيرون بيايد. يکي از اين سؤال ها اين است که از کجا مال به دست آورد ه. بنابراين نقش، نقشي اساسي است. روايت تکان د هند ه اي درباره اين عمل از ائمه (ع) وجود دارد مثلا در روايت هست کسي که ربا مي خورد، اعلام جنگ با خدا کرد ه. ممکن است با حرام خواري انسان به آسايش برسد اما به آرامش، هرگز. رفاه ظاهري با رفاه باطني خيلي متفاوت است. اين شکل جامعه اي ممکن است از رزق مادي بهره مند باشد ولي از رزق معنوي د يگر بهره مند نيست يعني خداوند رزق معنوي آنها را قطع مي کند؛ مثلا کسي که حرام مي خورد لذت عبادت از او گرفته مي شود.
هم جامعه بايد به طرف روزي بابرکت برود آن روزي واجب است و هم به سمت روزي طاهر برود يعني توي آن حرام نباشد.اگر يک چنين اتفاقي بيفتد ديگر زمينه اطاعت جمعي فراهم مي شود. اگر يک جامعه اي حلال خور شد همه کارها مي شود عبادت .اما اگر جامعه اي حرام خور شد، عباد تش هم مي شود گناه. حرام خواري حتما خورد ن ماد ه حرام نيست، حرام خواري از خورد ن مال يتيم شروع مي شود (اِنَّمَا يَاکُلُونَ فِي بُطُونِهِم نَاراً) تا حساب کنيد من به عنوان يک کارمند، دانشجو و دانش آموز آن وظيفه اي که به عهد ه ام است را انجام ند هم، اين هم مي شود حرام خواري. «اَلَم تَرَ اِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَهَ اللهِ کُفراً وَ اَحَلُّوا قَومَهُم دَارَ البَوَارِ» يعني کساني که نعمت هاي حلال خداوند را حرام کرد ند، جامعه شان را به بد بختي کشيد ند.
آن وقت شما در کربلا آن قدر آد م هاي عجيب و غريب مي بينيد که حساب ندارد. حالا عمر سعد پي ملک ري بود اما کساني بودند که مي گفتند واي بر من؛ من د ه دينار هزينه کرد م بيايم کوفه اما چهار درهم جايزه گرفتم. چقدر اين آد م ها بد بخت هستند. به يکي مي گويند تو براي چه آمدي، مي گويد من گرسنه بود م سر کوچه بازار ايستاد ه بود م گفتند ما سه وعد ه غذايت را مي د هيم بيا آنجا. فقط براي اينکه شکمم سير شود و خيلي از نمونه ها. همه آنهايي که آمد ه بود ند کربلا که امام حسين (ع) را نکشته بود ند؛ بعضي هايشان فقط هلهله مي کردند. بعضي ها طبل مي زدند که دل لشکريان امام حسين (ع) را بلرزانند. بعضي ها فقط به عنوان سياهي لشگر آمد ه بودند. همه آنها گرفتار لعنت مي شوند. حالا بايد د يد بعضي ها ترس مانعشان است و بعضي ها هم لقمه حرام مانع شان بود.
منبع:آيه ويژه نامه دين ومعرفت همشهري جوان
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image