2)آ شكارشدن چهره پنهان وهابي ها
وهابيت با سردادن شعارهاي مذهبي وداعيه نجات اسلام به اعمال ورفتار شان رنگ مذهبي مي دادند و دل عده اي از ساده لوحان را با اين رنگ بازي ها بردند اما غافل از اين كه زماني اين رنگ ها خواهند پريد وچهره ي حقيقي شان نمايان خواهد شد.
لذا از زمان تأسيس وهابيت تا كنون اموري را مرتكب شدند كه چهره واقعي وهابيت را در عرصه هاي مختلف براي مسلمانان جهان به ويژه مسلمانان عرب و مردم حجاز و کشورهاي منطقه به روشني نمايان نمود . در اين جا به برخي از آن امور اشاره مي شود:
1- همكاري با استکبار جهاني درپديده صهيونيست وتضعيف قيام مردم فلسطين
بر اساس اسناد ومدارک ، عبدالعزيز وهابي ، نخستين زمامدار عربي بود که با بنيانگذاري دولت يهود موافقت کرد و از موجوديت صهيونيست ها پشتشباني کرد . وي اولين زمامداري بود که رو در روي قيامها و نهضت هاي فلسطيني قرار گر فت و قيام آنها را خنثي کرد .چنانکه محمد علي سعيد در کتاب برتانيا وابن سعود آورده است :زماني که جيمز بالفور –وزير خارجه انگلستان –در تاريخ 2 نوامبر 1917 م. بنيان گذاري سر زمين ملي يهود در فلسطين را وعده داد ، عبدالعزيز آل سعود هيچ گونه واکنشي از خود نشان نداد .زماني که ژنرال اللنبي با سپاه برتانيا در 10 دسامبر1917 به شهر قدس يورش برد و مغرورانه گفت : «امروز جنگ صليبي به پايان رسيد» عبدالعزيز لب به سخن نگشود ، بلکه فرزندش فيصل را به عنوان نماينده خود ارسال داشت تا به بند کشيده شدن و مستعمره شدن فلسطين و چند کشور عربي را به انگلستان تبريک گويد .(23)زماني که انقلابيون فلسطيني به منظور حمايت مادي براي جنگ با استعمار با عبدالعزيز تماس گرفتند وي از آنان پوزش خواست و طرد شان کردو هنگامي که قيام ها وانقلاب ها ميان مسلمانان ويهوديان در فلسطين شعله ور شد وبر تانيا در سال هاي 1929 و 1935 م. بيشترين دشمني را در حق اعراب روا داشت ، ابن سعود به دستور برتانيا هيچ گونه دخالتي در راستاي تغيير اوضاع به عمل نياورد تا اينکه قيام مسلحانه سال 1935م. زبانه کشيد و پس از آن فلسطينيان به مدت 183 روز دست به اعتصاب سراسري زدند و به رياست« امين الحسيني» مفتي فلسطيني وبا روحي? انقلابي ، در مقابل تانک وتوپ وهوا پيماي برتانيا مقاومت به خرج داد ند تا اينکه بر تانيا با ابن سعود ( عبدالعزيز بن عبدالرحمن معروف به ابن سعود)تماس گرفت ،تا به منظور خاموش کردن آتش قيام نزد انقلابيون ميانجي گري کند ؛ زيرا منافع برتانيا در خطر بود ، ولي در سال هاي 1929و1935 که جريان به نفع برتانيا بود ، منافع ملي اجاز? چنين اقدامي را نمي داد !(24)ابن سعود سرانجام در 11اکتبر 1936 م. تلگرافي به مردم فلسطين فرستاد وآن را پيام به مردم فلسطين خواند واز آنان خواست که اعتصاب را بشکنند ؛ زيرا اعتصاب آنان ، بزرگترين عامل ضعف بر تا نيا به شمار مي آمد ، متن تلگراف چنين بود : به فرزندان عرب فلسطين! از اوضاع فلسطين بسيار متاثر شديم .ما به اتفاق پادشاهان عرب و اميرعبدالله ،شمارا به آرامش ومتوقف کردن اعتصاب براي جلو گيري از خون ريزي دعوت مي کنيم ودر اين امر ، به خداوند اعتماد وبه حسن نيت دوستمان ، دولت برتانيا و خواستش جهت تحقق عدل ، ايمان داريم . مطمئن باشيد که جهت کمک به شما تلاش خواهيم کرد .(25)
در تاريخچه نقد وبررسي وهابي هاآمده است :
دشمنان اسلام وکار گردانان جنگ هاي صليبي که از دير باز به فکر تجزيه وپاره پاره کردن پيکره سرزمين هاي اسلامي بودند و پس از جنگ جهاني اول ، اين سر زمين ها راقطعه قطعه وميان خود قسمت کردند ، ودست نشاندگاني بر آنها گماشتند و چون استعمار نظامي زمين? فرهنگي نياز دارد ، مغز هاي متفکر امپرياليزم –صهيونيزم براي ادامه سلطه در دراز مدت به بر نامه ريزي هاي اساسي، فکري وفرهنگي پرداختند .
محمدبن عبدالوهاب يک عنصر کج انديش و کينه توز که سخنان منکر ونا شناخته مي گفت وبي محابا مسلمانان را تکفير مي کردومشرک مي خواند وبر سنت هاي اسلامي تجدد گرايانه مي تاخت ابتدا از سوي پدر ، برادر وديگر مسلمانان زاد گاهش طرد شد ولي استعمار گر کهن يعني انگلستان شکار سياسي مناسبي براي خود يافت و چون خانداني ديگر يعني آل سعود که براي برتانياي کبير! ناشناخته نبودند و انتساب آنان به سليمان اسلايم يهودي محرز ومسلّم بود و اينان هم به به فکر سلط? سياسي و حکمروايي بر عربستان بودند لذا پير استعمار اين دو شکار (يعني سعود و پسر عبدالوهاب ) مناسب خويش را با يک عمل جرا حي سياسي به هم پيوند داده و يک پديده سياسي-مذهبي در اين سر زمين به وجود اورد. آري مذهب وهابيت بدين طريق ابداع گرديد .اينان به بهانه دعوت به تو حيد به جنگ اهل توحيد آمدند وبا حرب? مبارزه با شرک، دامن? شرک جلي وخفي را در مهد اسلام ودر مرکز وحي گسترش دادند و هر چه زمان پيش مي رود وازتاريخ پيدايي اين پديد? سياسي –مذهبي مي گذرد ، حقايق پشت پرده در اين زمينه ها بيشتر رو مي شود.امروزه ارتباط مستقيم حکومت خاندان سعودي با امپرياليزم غرب و صهيونيزم جهاني قابل پرده پوشي نيست که سرجان فيلبي انگليسي و ديگر مشيران ومشاران کهنه ونو غربي دانسته ونداسته اسراري را فاش ساخته اند و سازش هاي سياسي حاکمان رياض با صهيونيزم و اسرائيل متجاوز ، معامله بر سر ملت مظلوم فلسطين در جرائد رسمي و نيمه رسمي جهان پخش ومنتشر است .(26) محمد علي سعيد در کتاب بر تانيا وابن سعود در مورد موافقت ابن سعودبا تأسيس دولت اسرائيل آورده است:سند اولي که در کتاب (تاريخ آل سعود ) به نقل از نامه ي که جان فيلبي بعد از تبعيدش به بيروت در سال 1952م.به ابن سعود وبرادرش فيصل از طريق دوستش حسين عويني فرستاده است . اين سند در نامه توضيح داده شده است که عبدالعزيز در کنفرانس «عقير» اين سند را امضاء نموده است تا حسن نيت خود رانسبت به يهود براي سازمان جاسوسي ا نگليس ثابت کند .ابن سعود در برابر خواست? کوکس مبني بر امضاء سند وا گذاري فلسطين به عنوان وطن ملي يهود نه تنها امتناع نکرد بلکه پاسخ داد :چنانچه اعتراف اين اندازه پيش شما اهميت دارد من هزار بار به وا گذاري وطني در فلسطين يا غير فلسطين براي يهود اعتراف مي کنم و اين حق طبيعي است !! در همين حين عبدالعزيز يک ورق? کوچک را از جيبش در آورد وبا خط خودش نوشت :من سلطان عبدالعزيز بن عبدالرحمن الفيصل آل سعود اقرار واعتراف مي کنم براي سر پرستي کوکس نماينده برتانياي کبير که از طرف من مانعي نيست که فلسطين را به يهود يا غير يهود که برتانياي کبير بخواهد ببخشم از رأي برتانيا سر پيچي نخواهم کرد .فيلبي اضافه مي کند : من بعد از تمام شدن اين نشست ، با شوخي از عبدالعزيز پرسيدم :سلطان بزرگ چطور شد اين نامه را امضاء نموديد ؟ آيا فکر نمي کرديد اين که اگر اين ورقه بدست اعراب بيافتد موجب خشم وغضب آنان شود؟ عبدالعزيزبا لحن مسخره آميز گفت : اعراب ؟ کجاست اعراب؟ ما سلاطين اعرابيم ، اگرمنتظر نظر اعراب باشيم آنوقت ما ديگر اعراب نيستيم . تازماني که برتانيا راضي با شد ديگر خوشنودي اعراب مهم نيست وتا هنگامي که اين ورقه پيش کوکس است جايش امن است .به سلطان گفتم شايد اين امضا ء و موافقت آوارگي تمام مردم فلسطين را از سر زمين شان موجب شود .عبدالعزيز درحال که با صداي بلند مي خنديد اينگونه پاسخ داد : ميخواهي برتانيا را بخاطر تعداد فلسطيني که آواره خواهند شد ، عصباني کنم ؟ اگر برتانيا از من در مقابل دشمنان حمايت نکند نه تنها مرد م فلسطين نمي توانند حامي من باشند بلکه موجب نا بودي فلسطين هم خواهدشد. اگر از امضاء آن نامه خود داري يا با اوامر کوکس مخالفتي مي شد چه کسي در نجد کسي را بنام آل سعود بعنوان سلطان مي شناخت.(27) خطر وجود يهود در بين بلاد مسلمين يک امر روشن است که عموم مسلمين به آن پي برده واز آن آگاهي کامل دارند و از نقشه هاي شوم يهوديان وپشت سر آنها غرب ومسيحيان صليبي ، که بر ضد اسلام ومسلمين کشيده اند، مي دانند مع ذلک مشاهده مي کنيم که مفتي اعظم وهابيان در زمان خود به نام « شيخ عبدالعزيز ين عبدالله بن باز» فتوا به جواز صلح با يهود را داده است. و اين در حالي است که وهابيان تمام توان خود را بر ضد شيعه به کار برده وبرخي از علماي وهابي فتوا به جهاد بر ضدّ شيعه داده اند. در کتاب «در کتاب وهابيان را بهتر بشناسيم» اين فتوا را چنين آورده است:
عبدالعزيز بن باز مي گويد:
« انّه يجب علي المسلمين و علي الدول الاسلامي? والأغنياء والمسؤولين ان يبذلوا جهودهم ووسعهم في جهاد اعداء الله اليهود او فيما تيسر من الصلح ان لم يتيسرالجهاد، صلحاً عادلاً يحصل به للفلسطينيين اقام? دولتهم علي ارضهم وسلامتهم من الأذي من عدوّ الله اليهود، مثلما صالح النبي اهل مک?، واهل مک? في ذلک الوقت من اليهود الآن، وانّ المشرکين والوثنيين اکثر کفراً من اهل الکتاب، فقد اباح الله طعام اهل الکتاب والمحصنات من نسائهم، ولم يبح طعام الکفر من المشرکين ولا نسائهم، وصالحهم النبي علي وضع الحرب عش سنين، يأمن فيها الناس ويکف بعضهم عن بعض، وکان في هذا الصلح خير عظيم للمسلمين وان کان فيه غضاض? عليهم بعض الشيء، لکن رضيه النبي للمصلح? العام?. فاذا لم يتيسّر الاستيلاء علي الکفر? والقضاء عليهم، فالصلح جائز لمصلح? المسلمين وامنهم واعطائهم بعض الحقوق...»؛«بر مسلمانان ودولت هاي اسلامي وثروتمندان ومسؤولين واجب است که کوشش ووسع خود را در جهاد با دشمنان خدا يهود به کار گيرند، و اگر جهاد براي آنان ممکن نيست صلح عادلانه اي کرده به طوري که براي فلسطيني ها برپايي وتشکيل دولت در سرزمينشان حاصل شود و از آزار دشمنان خدا يهود در امان باشند همان گونه که پيامبر با اهل مکّه صلح کرد. اهل مکه که در آن زمان بيشتر از يهود الآن بود، ومشرکان وبت پرستان، کفرشان از اهل کتاب بيشتر بود.خداوندغذاي اهل کتاب وزنان محصن? آنان را يراي مسلمانان مباح گرداند ولي طعام کفار از مشرکان و زنان آنان را حلال نکرده است. وپيامبر با آنان بر ترک جنگ در مدت ده سال مصالحه نمود تا مردم در امان بوده ومتعرض يکديگر نشوند. و در اين صلح خير عظيمي براي مسلمانان بود گرچه مشکلاتي هم براي آنان پديد آمد، ولي پيامبر به جهت مصلحت عمومي مسلمانان، به آن رضايت داد. لذا اگر استيلاي بر کفار ونابود کردن آنان ممکن نيست، به جهت مصلحت مسلمانان و در امان ماندن آنان ورسيدن به برخي ازحقوقشان، صلح جايز است».(28)
اين فتواي ننگين وهابيون در حقيقت بر خلاف جريان مسلمين حرکت کردن است زيرا اسلام همگي به جز وهابيان، قاطعانه و يکصدا فتوا به تحريم کوتاه آمدن از سرزمين فلسطين داده اند و معامله کردن در مورد سر زمين فلسطين را خيانت به اسلام و خدا ورسولش دانسته اند و فتوايي ذيل دراين زمينه از آنان صادر شده که بسياري از علماي اهل سنت آن را امضا کرده آمده است:«الحمدلله الّذي اسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الأقصي، والصلا? والسلام علي من أسري به الي الأرض المبارک فيها للعالمين، قبلة المسلمين الأولي وارض الأنبياء ومهبط الرسالات وارض الجهاد والرباط الي يوم الدين وعلي آله الأخيار وصحبه الذين عطروا بدمائهم الزکي? تلک الأرض الطيب? حتي اقاموا بها الاسلام ورفعوا فيها رايته خفاق? عالي? وطردوا منها اعداءه الذين دنسوا قدسه بالشرک والکفر، وعلي الذين ورثوا هذا الديار فحافظوا علي ميراث المسلمين ودافعوا عنه بأموالهم وانفسهم. وبعد، فانّ مهمّ? علماء المسلمين واهل الرأي فيهم ان يکون عصم? للمسلمين، وان يبصروهم اذا احتارت بهم السبل وادلهمّت عليهم الخطوب. ونحن الموقعين علي هذه الوثيق? نعلن للمسلمين في هذه الظروف الصبع?، انّ اليهود هم اشدّ الناس عداو? للذين آمنوا، اغتصبوا فلسطين واعتدوا علي حرمات المسلمين فيها وشدّدوا اهلها ودنسوا مقدساتها، ولن يقرّ لهم قرار حتي يقضوا علي دين المسلمين وينهو وجودهم ويتسلطوا عليهم في کل مکان.ونحن نعلن بما اخذالله علينا من عهد وميثاق في بيان الحق انّ الجهاد هو السبيل الوحيد لتحرير فلسطين وانّه لايجوز بحال من الأحوال الاعتراف لليهود بشبرٍ من ارض فلسطين، وليس لشخص او جه? ان تقرّ اليهود علي ارض فلسطين او تتنازل لهم عن ايّ جزء منها اوتتعرف لهم بايّ حقّ فيها.انّ هذا الاعتراف خيان? الله والرسول وللأمان? الّتي وکّل إلي المسلمين المحافظ? عليها، والله يقول:«ياأيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَخُونُوا اللهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أماناتِکُم وَ أنتُم تَعلَمُونَ»، وايّ خيان? اکبر من بيع مقدسات المسلمين والتنازل عن بلاد المسلمين الي اعداء الله ورسوله والمؤمنين.انّنا نوقن بانّ فلسطين ارض اسلامي? وستبقي اسلامي?، وسيحرّرها ابطال الاسلام من دنس اليهود کما حررها الفاتح صلاح الدين من دنس الصليبيين، ولتعلمنّ نبأه بعد حين. وصلّي الله علي عبده ورسوله محمّد وعلي آله وصحبه وسلّم»؛«حمد وستايش مخصوص خداوندي است که بند? خود را شبانه از مسجد الحرام به مسجد الأقصي برد، ودرود وسلام بر کسي که به سرزمين مبارک براي عالميان برده شد، سرزميني که قبله اول مسلمين وسرزمين پيامبران ومحل فرود آمدن رسالت ها وسرزمين جهاد وجنگ تا روز قيامت است، ونيز درود بر آل نيک واصحاب او، کساني که با خون هاي پاک خود آن سرزمين پاک را معطر کردند تا بتوانند به واسطه ان اسلام را برپا داردند، آنان که پرچم اسلام را در آن سرزمين، بلند آوازه کرده ودشمنان پيامبر را که با شرک وکفر آن سرزمين را به نجاست کشانده بودند، دور کردند. ونيز درود بر کساني که آن سرزمين را به ارث برده وميراث مسلمانان را محافظت کرده وبا اموال وجان هاي خود از آن دفاع نمودند. وبعد.همانا موضوع مهم براي علماي مسلمين واهل نظر از آنان اين است که يک پارچگي مسلمانان را در نظر گرفته وهنگام حيرت وسرگرداني در تشخيص راه ها، مردم را آگاه کنند. ما امضاکنندگان اين اطلاعيه به مسلمانان در اين موقعيت دشوار اعلام مي داريم که يهود همان دشمنان قسم خورد? مؤمنان اند. آنان فلسطين را اشغال کرده وبه نواميس مسلمانان تجاوز نموده وبراهالي آن سخت گرفته ومقدسات آن سرزمين را اهانت کرده اند. آنان آرام نمي گيرند تا اين که دين مسلمانان را نابود کرده وبرمسلمانان هم? عالم سلطه يابند.و از آنجا که خداوند با ما عهد وپيمان در بيان حق بسته، اعلام مي داريم که جهاد، تنها راه براي آزادي فلسطين است، واين که در هيچ حالتي جايز نيست که حتي يک وجب از سرزمين فلسطين به يهود واگذار شود، وهيچ شخص حقيقي يا حقوقي حق ندارد تا بايهود در مورد سرزمين فلسطين معامله کرده يا به نفع آن ها در بخشي از آن، کنار آمده يا به کمترين حقي براي آنها اعتراف نمايند. اين اعتراف، خيانت به خدا ورسول بوده وبا امانتي که به مسلمانان واگذار شده و وظيفه دارند تا آن را حفظ نمايند، منافات دارد. خداوند متعال مي فرمايد: (اي مؤمنان! خدا ورسول را خيانت نکنيد، وبا علم وآگاهي به امانت هاي خود خيانت نورزيد). وکدامين خيانت بزرگتر از فروش مقدسات مسلمانان وکوتاه آمدن از شهرهاي مسلمانان وتسليم آن ها به دشمنان خدا ورسول ومؤمنان است؟ما به يقين ميدانيم که فلسطين سرزميني اسلامي است واسلامي خواهند ماند، وبه زودي جوانمردان اسلام از شر يهود آن را آزاد خواهند کرد همان گونه که صلاح الدين آن را از نجاست صليبيين نجات داد، وزود است که خبر آن را بعد ازمدتي بشنويد. ودرود وسلام خدا بربند? و رسولش محمّد وآل واصحاب اوباد».(29)اين نامه توسط علماي ديني اهل سنت صادر شد و به امضاي شصت وسه تن از علماي معروف اهل سنت رسيده است که از جمله امضاء کنندگان افراد ذيل اند: دکتر يوسف قرضاوي از مصر، شيخ محمّد غزالي از مصر، عمر سليمان اشقر از فلسطين، وهبه زحيلي از دمشق، محمّد عطاسيّد احمد ازسودان، ابراهيم زيد کيلاني از اردن، عجيل نثمي از کويت، شيخ احمد ين حمدخليلي از عمان، فتحي يکن از لبنان، حکمت ياراز افغانستان، محفوظ نحناح از الجزاير، محمّدامين سراج از ترکيه، عبدالسلام هراس از مغرب، عبدالحليم وصي احمد از هند، طه جابر علواني از عراق، قاضي حسين احمد از پاکستان وعده اي ديگر از علماي اهل سنت.
3) نقش استکبار
در کتاب جنبش هاي اسلامي معاصر آمده است: بعد از جنگ جهاني اول در حال که شريف حسين حدود هشت سال حکومت متزلزل و نا پايدار حجاز را اداره مي کرد ابن سعود امير نجد در کمين او نشسته بود و متظر فرصت بود و در همين حال که روابط حسنه اي با انگليسي ها داشت از طريق يک انگليسي متظاهر به اسلام از آنها مستمري دريافت مي کرد .بعد از آن که ابن سعود با کار گرداني اصلي صحنه يعني انگلستان ، درصدد بر اندازي حکومت شريف حسين بر آمد و به حجاز وطايف و سپس مکه و مدينه حمله ور شد و مناطق تحت تصرف خود درآورد ، دولت انگليس پادشاهي ابن سعود را بر حجاز و سلطنت سعودي ها را بر نجد و حجاز طي پيمان جده در سال 1937/م اعلام و به رسميت شناخت و در سال 1932/ م کشور عربستان سعودي به وجود آمد و منابع عظيم نفت شبه جزيره به شرکت هاي انگليسي و آمريکايي آمد .(30)انگلستان در تثبيت حکومت سعودي ها و مذهب وهابيت نقش به سزايي داشته است و مي توان گفت که بر تانياي آن زمان چنان در بين سعودي ها نفوذ داشته است که هر کجاي منطقه را که بر تانيايي ها مي خواستند سعودي ها داشته باشند تسليم مي کردند و هر کجا را که نمي خواستند به آنجا تسلط نداشتند .
ونيز در اين مورد آورده است::
«در دوره سوم انگلستان که در عين حمايت از دولت وهابي ابن سعود بايکپارچگي شبه جزيره عرستان مخالف بود . طبق سياست هميشگي خود هم دولت ابن سعود را تحت حمايت داشت و مانع سقوط آن مي شد و هم با قيام هاي داخلي قبايل و امير زادگان ديگر در عربستان داخلي در ارتباط بود و جاسوساني در ميا ن آن ها داشت . «کاپيتان ليچمن» يکي از جاسوسان انگليسي بود که با ابن سعود رابطه داشت و از او همايت مي کرد . به اين ترتيب ابن سعود تا مدتّي پس از جنگ جهاني اول نتوانسته بر امير نشين شمال چيره شود ولي با توافق بر تيانيا به کمک حکومت انگليسي هند توانست به قلمروهاي خود در شرق واقع در سواحل خليج فارس و نيز الحسا دست يابد . همزمان با جنگ جهاني اول که ترکيه عثماني هم پيمان آلمان شد آلمانها وارد منطقه شدند و در اين زمان انگليستان با واگذاري «الحسا» - که قبلا در دست عثماني بود- به ابن سعود – هم آنها را عليه ترکها و آلمان ها تقويت و تجهيز کرد و هم در مقابل اين حمايت ابن سعود را متحد و همراه خويش در جنگ کرد . دولت آل سعود نيز طي معاهده قطيف در دسامبر 1915/م به اين امر گردن نهاد ».(31)حامد الگار استاد دانشگاه برکلي کاليفرنيا پيرامون روابط سعودي ها با دولتهاي استکباري مي گويد: اولين ارتباط بين آل سعود وبر تانيا در سال 1282/1865 قبل از جنگ جهاني اول اتفاق افتاد که با نزديک شدن جنگ جهاني کمک هاي اقتصادي و مالي دولت برتانيا به صورت فزاينده اي به جيب آل سعود سرازير مي شد . اما با شروع جنگ جهاني اين پيوند در حد کمال رسيد . در سال 1333/1915 برتانيايي ها با عبدالعزيز ابن سعود امير وقت سعودي قرار دادي را که معمولا با زير دستان شان به نام «قرارداد دوستي وهمکاري » منعقد کردند . در حقيقت مايه اصلي خريدن دوستي و همکاري بود و بر اساس همين قرار داد خريد همکاري ها تا سال 1335/1917 اميران سعودي هر ماه پنج هزار پوند از اربابان شان در يافت مي کردند تا در مقابل به عنوان مزدور امپراتوري برتانيا ايفاي نقش نمايد . اما برتانيا نيز از باب رضايتمندي نيز مناسب دانست که مدال ولقبي به قهرمان وهابيگري اعطا کند (در همان زمان ها مدال واعطاي لقب ديگري هم به عبدالبهاء پسربهاء الله مبدع بهاييگري داد) در سال هاي بعد اين تشريفات ادامه يافت ؛ در سال 1354/1935 عبدالعزيز بن سعود شواليه فرق? باث(a knight of the order of the Bath) لقب گرفت . در سال 1407/1984 ملک فهد به هنگام ديدار با ملکه اليزابت عکسي گرفتند در حال که ملک فهد نشان برتانيا با نماد صليب را به گردن داشت .(32)وقتي کسي که لقب خادم الحرمين شريفين را بخودش داده و ميزبان سالانه دها هزار مسلمان زائر و عاشق و دلباخته سرزمين وحي قلمداد مي کند و مدعي توحيد حقيقي به صورت انحصاري در مذهب خويش مي داند و هر عمل که از ديگران سر بزند ولو معقول باشد اما با سليقه و انديشه ايشان نسازد برچسپ بدعت و شرک بزند وقتي اين گونه با دشمنان اسلام خوش و بِش دارد و بخاطر خوشايند آنها صليب به گردن مي آويزد و به خاطر تلاش و خدمت براي منافع کشور هاي غربي مرتب مدال و نشان دريافت مي کند آيا ديدگاه مسلمين به چنين امير وخادم الحرميني چگونه خواهد بود ؟
4)بازي كردن با حريم انساني وديني مسلمانان براي رسيدن به اهداف خود
عربستان سرزميني است که زماني در ان خورشيد فروزان اسلام طلوع کرد و بشريت را از بدختي به سوي شاه راه هدايت و ازسياه چال ظلمت به سوي نور وروشنايي رهنمون شد سر زمين مقدس وحي که نام ان زمان ظهور عالمتاب اسلام را تداعي مي کند و تجديد خاطرهاي دوران نوراني رسول خدا را به قلبهاي مسلمين به ارمغان مي اورد . پديدار شدن جرياني با نام اسلام و شعار هاي جذاب همچون توحيد، بدعت زدايي و.... دل هاي زود باور را به سوي خود جذب مي نمايد و تا زماني که هويت آن فاش نگردد گرايش به سوي ان ادامه دارد .وهابيت که با همان ويژگي هاي بالا ظهور پيدا کرد عده اي را به سوي خو جذب نمود . ولي هنگامي که هويتش فاش شد و در عمل، بازي کردن با حريم انساني و ديني مسلمانان را به نمايش گذاشت گرايش تبديل به فرسايش شد و نظر مسلمين دنيا نيز نسبت به اين جريان عوض شد. در کتاب وهابيت مباني فکري و کارنامه عملي آمده است : هر انديشه اي نو ظهوري – خاصه اگر در پوشش توحيد عرضه شود – در روز هاي نخست توجه مرم را ه خود جلب مي کند خاصه در جاي که مردم آن از علم ودانش دور باشد . روزي که محمد بن عبدالوهاب کار خود را در نقاب دعوت به توحيد و مبارزه باشرک آغاز کرد برخي از شخصيّت هاي نجد و يمن به سوي او اقبال کردند براي نمونه زماني که موج دعوت او به يمن رسيد محمد بن اسماعيل ( 1099 – 1186 ) مؤلف کتاب« سبل السلام في شرح بلوغ الهرام» قصيده بلند بالا در مدح محمد بن عبدالوهاب سرود که مطلع آن چنين بود : «سلام علي نجدٍ من حل في نجد و ان کان تسليمي علي البعد لايجدي» درود بر نجد و کسي که در آن قرار دارد هر چند درود من از اين راه سودمند نيست ولي همو هنگامي که خبر هاي ناگوار از قتل و غارت وهابيان را در يافت کرد فهميد که محمد بن عبد الوهاب به تکفير مسلمانان پرداخته و براي مال و جان آنها بهايي قايل نيست از سرور? پشين خود پشيمان گشت و قصده اي نو سرود که با اين بيت آغاز مي شد : «رجعت عن القول الذي قلتُ في النجدي و قد صح بي عنه خلا ف الذي عندي» من از گفتار پيشين خود در حق آن مرد نجدي بازگشتم زيرا خلاف آنچه که دربار? وي مي پنداشتم برايم ثابت شد(33) وهابي ها براي رسيدن به اهداف شان با حرمت انساني وباورهاي ديني مسلمانان بازي كردند وكساني كه با عقايد وتفكرات آنها همسويي نداشت به راحتي از طرف آنها مارك كافر ومشرك وبدعت گزار در دين مي خوردند وريختن خون وغارت اموال شان مباح دانسته مي شد . آنها براي پيشبرد اهداف شان اماكن مقدسه كه در نزد مسلمين از جايگاه برجسته بر خوردار بود با كمال بي حرمتي تخريب واموال آن را به غارت بردند .اين گونه اعمال وبرخورد وهابيت با مسلمانان چهره اي واقعي شان را در بين مسلمانان تبيين مي كند.
5) پيدايش انديشه هاي انقلابي و تشکل هاي مبارز
يكي از اموري كه باعث تضعيف وركود وهابي ها شده است پيدايش انديشه انقلابي وتشكيل جنبش هاي مبارز وفرياد هاي شجاعانه اي است كه از نخبگان آنها بر خاسته است زيرا آشنايي طبقه آگاه عربستان با افکار انقلابي در منطقه وجهان از طريق رسانه هاي گروهي يا با سفر به خارج ومقايسه نظام حاکم بر عربستان با ديگر نظام هاي حکو متي در جهان باعث پيدايش انديشه هاي انقلابي در ميان بخش هايي از جوانان اين کشور شده و برخي از مبارزات پراکنده آنها درگروه هايي متشکل شده است ،كه البته اين امربعداز پيروزي انقلاب جمهوري اسلامي درايران بيشتر محسوس بوده است .
در کتاب چالش هاي فکري و سياسي وهابيت آمده است :
جنبش هاي سياسي ديني و غير ديني مختلفي در حال حاضر در ميان وهابي ها شکل گرفته است و باور هاي واپس گرايانه و قشري مآبانه وهابيت را تهديد مي کند . سپس اشار? دارد به برخي از آنها که به قرار ذيل است :
1- سلفي هاي متجدد
اين گروه عبارت است از علماء وشخصيت هاي جوان كه بطور آرام وغير رسمي ازجريان سنتي ديني منشعب شده است وجسورانه سر دمداران حكومت وحاكمان دولت رابه باد انتقاد مي گيرند كه آنها از اصول وهابيت خارج شده اند بلكه از دين واصول وهابيت به عنوان ابزاري براي رسيدن به منافع خود استفاده مي كنند. اين جناح به اسم ديگري به نام حرکت سلفي خالص نيز ياد مي شود (34)
2- جنبش اخوانسابق?
تشکيل اين جنبش به سالهاي حكومت عبدالعزيز بر مي گردد كه نخست در مكه و بعدا به قبائل نجد سرايت كرد . اينها سر سختانه پاسدار اسلام وهابي بودند وبراي جلو گيري ازهرگونه انحرافي در جهت مخالف اين مذهب خودشان را وقف كرده بودند .آنها مرام خود را در سراسر حجاز تبليغ مي كردند ، ابن سعود هم با آنها مماشات داشت وفقط گاهي با لطاف الحيل جلو تند روي هاي آنها را مي گرفت . آنها بعدها بنام جمعيت آمرين به معروف وناهين عن المنكر تغيير نام دادند .(35) پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، رهبري اين جنبش به عهده جهيمان العتيبي(از اعضاي سر شناس قبيله مهم العتيبه وبرادرزاده يكي از رؤساي الاخوان) قرار گرفت .وي که مسلمان متعبد بود ، انديشه قيامي تازه را در سر داشت . در محرم 1400 هـ.ق . 9ماه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران وچند روزبعدازاشغال جاسوس خانه آمريكادرتهران قيام 22 روزه اي در مكه به رهبري او صورت گرفت که كاخ نشينان سعودي را به وحشت عجيبي انداخته بود كه سر انجام به نيروي هاي فرانسوي متوسل شدند واين قيام را درهم شكستند .(36) گر چه اين عمل پي آمد هاي شگفتي را در پي داشت ولي راه را براي کنش هاي سياسي و اعتراض هاي عالمان وروشن فکران هموار ساخت .
3- جنبش سازمان انقلاب اسلامي جزيرة العرب
در سال 1975 م. پس از قيام كعبه سازمان انقلاب اسلامي جزيرة العرب تأسيس شد . هرچند قبلا اعضاي اين سازمان به طور پراکنده فعاليت هايي داشته اند، ولي در چند سال پيش تشکلي به وجود آوردند و فعاليت هاي خود را در منطقه شيعه نشين که در قسمت شرقي اين کشور است، متمرکز کرد . اين سازمان پس از قيام کعبه در اين منطقه به طور رسمي اعلام موجوديت کرد و از همان آغاز ، هدف خود را نشر فرهنگ اسلامي و انقلابي بين مردم معرفي کردند . با اين که از برادران سني مذهب نيز در اين سازمان عضويت دارند ، ولي بيشتر کادرهايش شيعه هستند .(37)اين سازمان بر اساس ايدئولوژي اسلامي طرح ريزي شده بود ومي كوشيد تا در وحلة نخست به مردم آگاهي سياسي داده ، انهارا از وضعيت بسيار وخيم خود واستبداد و وابستگي رژيم حاكم مطلع سازد وبه شيوه مبارزة مسلحانه هم اعتقادي نداشت .آنها درحيطه عمل فرهنگي-تبليغي معتقدند كه دوخطرعمده و جدي فرهنگ اسلامي مردم عربستان را تهديد مي كند كه آنها عبارت اند از :
1-غرب زدگي كه بوسيله نشر فرهنگ آمريكايي تحقق مي پذيرد .
2- فرهنگ ارتجاعي كه توسط وهابيون وعمال رژيم وتحت پوشش اسلام بر مردم اعمال مي گردد.
اهداف اين سازمان عبارت است از :
1-خاتمه دادن به نظام سلطنتي وبرپايي حكومت جمهوري اسلامي .
2-مصادرة اموال خاندان سعود ومحاكمه آنها .
3- قطع كامل فروش نفت به آمريكا، بدليل سياست هاي ضد اسلامي .
4-اخراج كليّه نظاميان ومستشاران خارجي .(38)
4- جنبش ليبرال هاي مذهبي غرب گرا
اسد عليزاده در اين مورد مي گويد :
اينان گروهي از روشن فکران و تحصيل کردگان غرب هستند که با پشتيباني و هدايت عالمان ديني و شخصيت هاي غير سعودي ، مخالفت ها و اعتراض هاي خود را عليه حکومت آل سعود ابراز مي کنند . اينها معتقدند آل سعود از جريان هاي سنتي و بنيادهاي رسمي ديني تنها براي کنترل افکار عمومي و کنترل احساسات و عواطف مردم استفاده مي کنند . اين گروه خواستار انجام اصلاحات سياسي در کشور هستند و چندين بار اعتراض هاي خود را با نامه و امضاي طوماري به گوش رئيس دولت وهابي رسانده اند .(39)
5- جنبش حزب الله عربستان سعودي
جنبش حزب الله عربستان معروف به حزب الله حجاز يك گروه مهم سياسي شيعيان در عربستان به شمار مي آيد با نام پيروي از خط امام خميني (انصارخط الامام) شناخته مي شوند ، برخي گفته اند اين گروه نام خود را از دانشجويان خط امام كه سفارت آمريكا را در تهران در سال 1987 تصرف کردند بر گرفته است. اين گروه در سال 1987م توسط تني چند از روحانيون برجسته از جمله «شيخ هاشيم شکوس» ، «شيخ عبدالرحمن الجيل» و «عبدالجليل الما» تاسيس شد.از نظر سازماني ، اين جنبش يك سازمان سياسي –مذهبي است که تحت رهبري يک روحاني قرار دارد. اين جنبش از اصل ولايت فقيه حمايت وپيروي مي كنند مقر اصلي اين حزب در لبنان قرار دارد وارگان رسمي آن مجله «رسالة الحرميين» است كه در بيروت منتشر مي شود.(40)اين گروه تا کنون مسؤليت چندين عمليات مسلحانه عليه رژيم وهابي سعودي را بر عهده گرفته است و در داخل وخاج عربستان فعاليت هاي سياسي و فرهنگي دارد.و چندين تشكل وجنبش هاي ديگر كه مي توان اين همه دگرگوني هارا ، تهديدهايي نسبت به قدرت و نفوذ وهابيان دانست بلكه تغذيه مادي و معنوي اين مبارزان ممکن است زمينه مبارزاتي گسترده اي را براي آنها فراهم آورد وسرانجام مي تواند موجوديت فرقه وهابيت را به خطراندازد.(41)
6)نابود کردن اماکن مذهبي
احترام گذاشتن به مقدسات و عقايد ديگران نه تنها يک اخلاق انساني است بلکه ريشه در تعاليم اسلامي دارد . در قرآن مجيد آمده است :« ولا تَسبُّوا الذين يدعون من دون اللهِ فَيَسُبُّوا عَدواً بغير علمٍ کذالک زيّنّا لکل اُمّ? عَمَلَهُم ثُمَّ الي ربّهِم مَرجِعُهُم فَيُنبّئُهم بِما کانوا يَعمَلون»(42) (به معبود) کساني که غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد ، مبادا آنها(نيز) از روي (ظلم و) جهل خدا را دشنام دهند. اين چنين براي هر امتي عملشان را زينت داديم. سپس باز گشت همه آنان به سوي پروردگارشان است؛ وآنها را از آنچه عمل مي کردند آگاه مي سازد (و پاداش وکيفرمي دهد).از آيات الهي در قرآن کريم چنين استفاده مي شود که دشنام و توهين به عقايد و مقدسات مردم راه درستي نيست بلکه راه درست آن است که با استدلال و منطق گفتمان بايد وارد شد .فرقه وهابيت با اعمال زشت و اهانت به مقدسات، اين دستور الهي را ناديده گرفته و پايمال نموده اند و از روزي که روي کار آمد همواره در تخريب و نا بود کردن اماکن مذهبي کوشيد و قبور بزرگان و اولياي خدا را خراب و نابود کرد و قلوب مسلمين را جريحه دار ساخت، قبرستان بقيع که زيارتگاه مؤمنين بود و مزار صحابي پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) بود امروز با خاک يک سان ديده مي شود. چندسال قبل جنايتي ديگري را بر کارنامه سياه شان افزودند و زيارت سامرا و نجف راکه از اماکن مقدسه به شمار مي رود را بمب گذاري وتخريب نمود. همچنين سايت عراقي «نهرين» از فتواي برخي مفتيان سعودي براي انهدام ضريح مبارك امام حسين(ع) و زينب كبري(س) خبر داد. اين سايت با اشاره به شادي برخي گروه هاي سلفي از دو تعرض پياپي به حرم عسكريين(ع) نوشت: به تازگي شهرهاي عربستان سعودي شاهد نسخه هايي از فتاواي علماي وهابي و توزيع آنها بوده اند كه خواستار انهدام ضريح ها و قبور شده و از آنها به عنوان نشانه شرك و بت پرستي ياد كرده اند! اين گزارش مي افزايد: به ويژه پس از بروز شادي از انفجار مرقد سامرا براي بار دوم و رد و بدل كردن تبريك و تهنيت و دعا براي مجرمان اين عمليات تروريستي، آنها به هوس ضربه زدن به حرم مطهر امام حسين عليه السلام و ساير بقاع متبركه افتاده اند. از همين رو طلاب مدرسه «محمدبن سعود» طي دو ماه گذشته و يك هفته پس از انفجار مرقد سامرا، تشكيل گروهي از طلاب داوطلب براي ترويج اين فتاوا در تعطيلات تابستان را، آغاز كرده اند. به گفته طلاب اين مدرسه، گروهي از علماي وهابي انهدام بقيه ضريح ها در عراق و به ويژه كربلا را تشويق مي كنند. شيخ عبدالرحمن براك، شيخ ممدوح الحربي، دكتر ناصر العمر، ابن جبرين، دكتر سفر الحوالي، همچنين مفتي وهابي كويتي حامد العلي، از جمله مفتياني هستند كه چنين فتاوايي صادر كرده اند. اين گزارش ها حدود چهار ماه است كه در اختيار نيروهاي امنيتي عراق قرار گرفته و بسيار موثق به نظر مي رسد، اما آنچه اين گزارش ها را جدي تر مي كند، كشف تجهيزات امنيتي در استان كربلا و نيز تجهيزات موشكي از نوع «گراد» است كه دو هفته پيش به سوي مركز اين شهر از منطقه الوند در 25 كيلومتري شهر نشانه گرفته شده است. همچنين نقشه هاي تروريستي براي تجاوز به ضريح امام حسين(ع) و حضرت عباس بن علي(ع) كشف شده است .(43)اين گونه اعمال ضد بشري و ضد اسلامي آنها باعث تنفر و انزجار مسلمين نسبت به وهابيت شده است و چهره غير عقلاني و خشونت بار آنها را به مردم جهان نشان داده است .
7) تفرقه گرايي
وهابيت برنامه اي در جهت تفرقه امّت واحده است. عليرغم وجود اختلاف مذاهب و مکاتب بين مسلمانان در طول تاريخ، مسلمانان با انس و الفت و محبّت در کنار يکديگر زيسته اند و مدارس و حوزه هايشان (ر.ک فتاواي علماي الازهر در مورد جواز پذيرش فقه شيعي به عنوان مذهب پنجم مسلمانان) و جنبش هاي آزادي طلبانه سياسي شان مشترک بوده است، همانطور که در صحنه هاي جهاد و پيکار به خاطر عزّت و کرامت امّت اسلامي و نيز در مناسبت هاي ديني امّت اسلامي در کنار همديگر بوده اند. اما وهابيان امّت را به تفرقه انداخته و رگ و ريشه آنان را از هم گسسته اند، يکي را کافر خوانده و ديگري را از دين خارج کرده اند و سومي را به بدعت متهم ساخته و به چهارمي نسبت گمراهي داده اند . اين در حالي است که سالهاست که در همه جا سخني از وحدت مسلمين بر زبان ها رانده مي شود و براي اين هم هفته وحدت تشکيل مي گرددکنگره ها و سيمينار هاي وحدت بر گزار مي شود البته اين حرکت ها اثار خوبي در عرصه هاي سياسي و اجتماعي داشته است از طرفي دشمنان را به وحشت انداخته است اما فرقه وهابيّت بر خلاف اين جريان عمومي مسلمين و بر طبق ميل دشمنان دست به يک سري اقدامات تفرقه انگيز زده است که از جمله موارد ذيل را ميتوان بر شمرد :
1پخش وانتشار کتاب هاي تفرقه انگيز همه ساله در بين حجاج
2 تبليغ نفاق انگيز و سخنراني هاي تفرقه افکن از پشت تريبون ها توسط خطباي متعصب وهابي در ايام حج .
3 حملات سپاه صحابه و کشتار و ترور افراد مظلوم و بي دفاع وافتخار کردن به اين کشتار ها و ترور ها .
4 تحريک و توليد گروه هاي تند رو هم چون طالبان و القائده که از يکسو شکاف وجدايي بين مسلمين را بيشتر مي کردند و از طرفي ديگر با گفتار و رفتارشان چهره اسلام را همراه با خشونت و بي رحمي و دور از دانش و تمدن جلوه مي دادند .(44)آيتالله العظمي صافي از مراجع بزرگوار تقليد مينويسد: هنگامي كه كتاب «العواصم من القواصم» را خواندم، از تلاش نويسنده آن براي تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم، و به حق سوگند، به ذهنم خطور نميكرد كه در عصر حاضر يك مسلماني براي دور كردن مسلمانان از همديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به ناداني و دروغگويي و نفاق و حيله، متهم سازد. و بالاترين مصيبت اينجاست كه اين كتاب توسط دانشگاه بزرگ مدينه منوره چاپ و منتشر شده است.(45)اين در حالي است که در کنفرانس هاي بين المللي اسلامي بيانيه ها مبني بر وحدت ملت هاي مسلمان و مذاهب اسلامي و دوري از اختلاف و پراکندگي صادر مي شوند اما اين فرقه خود را تافته اي جدا بافته از گروها و مذاهب اسلامي دانسته و عليرغم اين جريان وحدت حرکت مي نمايد و به راحتي ديگران را متهم به شرک وکفر نموده و خودشان را موحّدان حقيقي و مسلمان واقعي مي پندارد ، به عنوان مثال در بيانيه اي که کنفرانس بين المللي اسلامي درعمّان پايتخت اردن در تير ماه 1384 صادر نمود در بند اول صريحاً آمده است :« هر کس يکي از مذاهب چهار گانه اهل سنت و جماعت (مذهب حنفي ، مالکي ، شافعي و جنبلي)و مذهب شيعه جعفري ، زيدي ، اباضي يا ظاهري را پيروي مي کند مسلمان است و تکفيرش جايز نيست ، خودش ، آبرويش و مالش محترم است .... ».در بند پنجم همين بيانيه آمده است :« ما به ترک اختلاف و توحيد کلمه و هم سوسازي مواضع مسلمانان ، دعوت مي کنيم و بر احترام متقابل بين آنها ، تحکيم هميشگي بين ملت ها و دوستي ها تقويت روابط برادرانه ، دوستي در راه خدا و مجال ندادن به فتنه انگيزي در بين مسلمانان تاکيد مي ورزيم .زيرا خداوند سبحان مي فرمايد :«انما المومنون اخواة فاصلحوا بين اخويکم و ا تقوا الله لعلکم ترحمون»(46). در حقيقت همه ي مومنان با هم برادرند پس ميان برادران تان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد اميد که مورد رحمت قرار گيريد . و اين گونه بيانيه که به امضاء 199 تن از علماء و شخصيت هاي متفکر از کشور هاي مختلف رسيده است در حال که فرقه وهابيت بر خلا ف نظر و تقريبات علماء و انديشمندان ملت هاي اسلامي علم نموده و هم اين بيانه ها را ناديده مي گيرند.(47) روحيه و تفکر وهابيت طوري است که با وحدت و انسجام سازگاري ندارد هر چند اين يک دندگي و جمود و تنگ نظري که مورد ملامت افکار عمومي جهان قرار گفته اند و بر اثر آن گاها دولت مردان سعودي براي ايجاد وحدت تلاش هايي را روا مي دارند اما از آنجاي که انحصار گرايي در ذات تفکر وهابي وجود دارد به موفقيت نرسده اند، آنها فقط کساني که از آيين شان پيروي کنند را مي پذيرد اما با ديگران حاضر نيست زير چتر وحدت و همگرايي زندگي کنند . فؤاد ابراهيم در اين زمينه گويد:
عليرغم تلاش هاي مداوم و مستمر دولت سعودي جهت ايجاد يک چار چوب منفرد براي تعبير اسلام با بهره گيري از اصول وظوابط قانوني و متحد ويکپارچه، اختلافات ميان جامعه اي وهابيت و ساير فِرَق اعم از شيعه و سني عمق وشدت بيشتري يافته است . بدين ترتيب نمي توان دين را نيرويي وحدت بخش در عربستان سعودي تلقي کرد. در اينجا بايد ميان نقش دين در ساختار هاي منطقه اي وملي تمايز قائل شد .از آنجا که دين در روند ايجاد اتحاد ميان قبائل نجد با موفقيت عمل کرده است ، بسياري از محققان چنين تصوّر کرده اند که اين امر در خصوص مناطق ديگر نقش نيرويي جدا کننده و اختلاف بر انگيز را ايفا نموده بويژه آن هنگام که جامعه تعبير سازش نا پذير وهابيت از اسلام را بر تن کرده ودر جهت پاکسازي شبه جزيره عربستان از «مشرکان» کوشيده است روندي که با مقاومت ها و مخالفت هاي شديد همراه بوده است.(48)
انجلو کدويلا(Angelo codevilla) استاد روابط بين المللي دانشگاه بوستون به اين امر پي برده و مي گويد:« جنگ در درون اسلام براي مسلمانان بيش از سائر جهانيان از جديت بر خوردار است ؛ چرا که عقايد وهابيت مبتني بر خصومتي نا سازگارانه نخست با مسلمانان و سپس با سائر فِرق و ملل جهان است».(49) از نظر وهابيت فاصله ميان آنان و يهوديان و مسيحيان کمتر از فاصله بين وهابيت و مسلمانان مخالف است و کنار آمدن و معاشرت و پيوند زنا شويي بين اهل کتاب و وهابيت آسان تر از ديگر فِرق مسلمين است؛ زيرا عبد العزيز بن سعود در مورد ساکنان مکه چنين گفته است:«چنانچه شما انگليسي ها يکي از دختران خود را براي ازدواج به من معرفي کنيد وي را مي پذيرم تنها به اين شرط که کودکان حاصل اين ازدواج مسلمان شوند، اما هيچ يک از دختران شريف (حاکم مسلمان و مخالف وهابيت در سر زمين مکه) يا مکه يا ساير مسلملنان را که ما آنان را مشرکين مي خوانيم به همسري قبول نمي کنم . من گوشتي را که توسط مسيحيان ذبح شده بي هيچ شک وشبهه اي مي خورم ، بله ، اما اين مشرک است که در پرستش و ستايش خداوند شريک براي او قائل مي شود و اين مايه انزجار ماست ، حال آنکه مسيحيان و يهوديان اهل کتاب اند».(50)
پينوشتها:
آيين وهابيت 354. 22.
23 .سعيد، محمدعلي،برتانيا وابن سعود ،ص94.
24. همان ، ص128.
25 . همان ،ص129 به نقل از عبدالله اتل ، خطراليهوديه العالميه، ص270..
26 . امين ، سيدمحسن ، تاريخچه نقدوبررسي وهابي ها ، ترجمه ونگارش سيدابراهيم سيدعلوي ، صص،5و4..
27.سعيد، محمدعلي،برتانيا وابن سعود ،صص 97و96..
رضواني ،علي اصغر،هابيان را بهتر بشناسيم،ص41. 28.
همان. 29.
موثقي ، سيد احمد، جنبشهاي اسلامي معاصر ،ص155. 30.
همان ص153. 31.
32. الگار ، حامد ، وهابيگري، ترجمه احمد نمايي ،ص39.
وهابيت مباني فکري و کارنامه عملي، ص39 سبحاني ،جعغر، 33.
چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص138. 34.
35. علامه قزويني ، سيد محمد حسن ، فرقه وهابي ،ص59.
چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص139. 36.
37 . همان ، ص140.
38.احمدي ، بهزاد ، نشريه پگاه ، ش219، آبان 1386.
39.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص140،
40. احمدي ، بهزاد ، نشريه پگاه ، ش219، آبان 1386
41. چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، صص 140و138 به نقل از ساختار حکومت عربستان صص67و60.
انعام/108 42.
www.bashirnews.ir/index.php 43.
44. شيرازي مکارم، ناصر، شيعه پاسخ مي گويد، صص12و13
www.yahaq 45.
46.حجرات/10
مير آقايي، جلال ، تعددمذاهب ،صص 87و88. 47.
شيعيان عربستان ،ص، 85. 48.
همان، ص 25. 49.
همان ، ص 29. 50.
ادامه دارد...